معرفی وبلاگ
سلام من سعی دارم مردم ایران را با مناطق مختلفی که در ایران وجود دارد آشنا کنم و در این راه به یاری شما مردم عزیز نیازمند میباشم. اگر مطالبی درباره ی منطقه،روستا یا شهر خود می خواهید در بخش نظرات بنویسید تا طی کمتر از دو هفته در وبلاگ قرار گیرد.
صفحه ها
دسته
دوستانم در تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 353227
تعداد نوشته ها : 132
تعداد نظرات : 44
بازدید وبلاگ :

Rss
طراح قالب
محمد علي گل کار

سلام بر مظلومان و تشنه كامان هميشه جاويد كربلا

طبق آيينهاي مرسوم در نقاط مختلف ايران،در گيلان هم آيين زيبا و مرسومي از محرم ترسيم شده است.كه گويند از براي شرق گيلان است و در غرب گيلان وجود نداشته است و شايد به ندرت و يا كم بوده است.ولي طبق تحقيقاتي كه داشته ام اين آيين در محدوده شرق گيلان كه راس آن شهر بزرگ و ديار عاشقان علوي شهر ابريشم لاهيجان كه آن زمان نيمه دوم گيلان بوده قرار داشته است.

اگر گيلان را به دو نيم تقسيم كنيم يعني شرق و غرب .

لاهيجان قسمت شرقي و بزرگترين منطقه گيلان بوده است

تالش و فومنات قسمت غرب منطقه بزرگ در گيلان بوده است.

به هر حال اين آيين بزرگ از لاهيجان آغاز شده است.

چند سال پيش يكي از دوستانم براي ديدن اين مراسم به لاهيجان آمد و مي گفت در يكي از شهرهاي

مركزي ايران چنين آييني وجود دارد نه به شكل امروزي لاهيجان متاسفانه نام آن شهر را نمي دانست .

در كل بايد بگويم براساس تحقيقاتم در چند سال اخير البته نمي توان اظهار كامل بودن تحقيقات را داشت.(من از دوستاني كه اطلاعاتي درباره اين آيين قديمي دارند تقاضا ميكنم براي كامل شدن تحقيقات به من كمك كنند) در واقع بحث را چنين ادامه مي دهيم. آيين بزرگ كه امروزه آن را چهل منبر مي نامند در روزگاران قديم در شهر لاهيجان و گيلان شرق وجود داشته (البته امروزه فقط در شهر لاهيجان) برخي گقته اند دورانش به تيموريان و برخي به دوران صفويان نسبت داده اند.در كل زمان زيادي مي گذرد،كه اين آيين بزرگ در گيلان و البته شرق گيلان و امروزه لاهيجان وجود دارد.

گفته شده است علامه مجلسي در كتاب خود از اين آيين مقدس ياد كرده است.

در كتاب قديمي يكي از نويسندگان فرانسوي ديده شده كه اين آيين را مختص شهر ابريشم لاهيجان ذكر كرده اند.و گويند در زمان قاجار زنان و مردان در گوچه هاي تنگ با فانوس براي شهيدان كربلا عزاداري مي كردند و اين آيين را پاس مي داشتند. شخصي در كتاب خود نوشته اين آيين مختص شيعيان گيلان و ديلمان مي باشد شايد منظور او از ديلمان لاهيجان بوده و شايد در آن مناطق هم چنين مراسمي وجود داشته است.حال بحث را كوتاه كرده و در مورد اين آيين بگوييم نام اين مراسم در زمانهاي دور به ياد سردار كربلا و هفتاد و دو تن از يارانش مي باشد و به ۷۲ منبر مشهور بوده ولي بعدها نمي دانم به چه دلايلي از آن به ۴۰ منبر ياد كرده اند كه آن هم جاي بحث و تحقيق دارد.

تفسير در باره اين مراسم:

منبر : كه گويند در آخرين لحظات امام از دشمن مهلت خواست و به بالاترين مكان رفت و با خدا راز و نياز كرد.

تشت: كه گويند شمر لعنت اله سر مبارك حسين را بريده و در تشت گذاشته است.

خاك:كه گويند امام به مكان موعود رسيد و از شخصي سوال كرد اينجا كجاست آن شخص گفت اينجا نينوا و امام گفت اينجا خاك كربلاست اينجاست كه من و برادرم و فرزندانم و يارانم را شهيد خواهند كرد و زنان و اصحابم را به اسارت خواهند گرفت و اينجاست كه روزي شيعيان و عاشقانم مرا زيارت خواهند كرد

شمع: كه گويند به ياد ۷۲ تن از مردان كربلا مي باشد.

خرما:  كه گويند به ياد آخرين غذاي امام و يارانش .

برنج: كه گويند آن را ايرانيان اضافه كرده اند و چون اين محصول با رنج و مشقت بوجود مي آيد يادآور رنج و اندوه كربلاست كه بر شيعيان گذشته است.

شير و شربت: كه گويند به ياد عطش و تشنگي لبان امام و فرزندان و ياران و اصحابش مي باشد كه بعد از نوشيدن گويند. سلام بر حسين تشنه لب و يارانش.

آتش: كه گويند بعد شهادت سردار شهيدان حسين بن علي،وحشيان و لعنت شدگان تاريخ، خيمه هاي  خاندان رسول اله را به آتش كشيدند.

 در آخر نوحه خوان:كه گويند كسي براي عزاي حسين نوحه مي خواند و مردم او را همراهي ميكردند.

                                                         *****************

گويند امروزه جوانان در كوچه هاي تاريك، چهل شمع و چهل خرما تهيه كرده و سراغ كساني كه در كنار خانه خود به ياد شهيدان كربلا منبر بنا كرده اند و آتشي روشن و كاسه ي برنج و شربت و شير در كنارش  و نوايي از نوحه خواني عزاداري شهيدان كربلا گذاشته اند .....اين جوانان نذري كرده و شمعي به ميان آتش انداخته و مقداري برنج برداشته و شربت و شير به ياد تشنه كامان هميشه جاويد كربلا مي نوشند و با اشك، نوحه ي شهيدان كربلا مي خوانند.

اين مراسم در شب عاشورا زماني كه آفتاب تاسوعا غروب كرده است در كوچه هاي تنگ و تاريك لاهيجان برگزار مي شود ( البته امروزه در بخش كوچكي از لاهيجان در محله ميدان چهار پادشاهان بيشتر ديده شده است )

دسته ها : گیلان
جمعه چهارم 9 1390

سُرنا در تالش به عنوان يك ساز بادي با كلمه هاى ساز و زِرنا شناخته مي شود. بيشتر در نواحى جنوبى تالشستان، از ماسال و شاندرمن تا شفت و فومن و طارم، رواج دارد و كلمه ى «سازَنده» اغلب به طور خاص در مورد نوازندهى سرنا به كار ميرود.

پرده ها و هواها( نغمات بدون كلام ) عموماً توسط له له (ني چوپاني) و يا لبك (ني لبك) نواخته ميشود، اما در نواحي جنوبي تالشستان سرنا و نقارۀ تالشي نيز مجري تعدادي از اينگونه نغمات هستند. تعدادي از اين قطعات در جشن هاي عروسي، حنابندان، كشتي هاي محلي و برخي از آيين هاي بومي اجرا مي شوند. به عنوان نمونه هنگامي كه پهلوانان در حال كشتي گرفتن هستند از سرنا و نقاره استفاده مي‌كنند. البته در مدت زمان پيشين سازَنده حتماً مي‌بايست دانش و آگاهي درباره كشتي را داشته باشد تا توان عوض نمودن ريتم را همسو و همگام با پهلوانان انجام دهد، كه سرعت و بداهه ‌نوازي آنها تأثيري به سزا در كشتي دارد. هنگامي كه پهلوانان به هم نگاه مي‌كنند در ابتدا آهنگي به صورت ريتم ملايم نواخته مي‌شود و آن‌گاه كه دو پهلوان با هم در مي‌آويزند ريتم آهنگ تندتر و ملودي آن حماسي‌تر مي‌گردد و زماني كه پهلواني پيروز مي‌شود آهنگ بنا به مقتضيات خود از اوج به فرود منتهي مي‌گردد. به اين ترتيب از كشتينه هوا با كمك دو ساز نقاره و سرنا براي تهييج كشتي‌گيران استفاده مي‌شود.

سرنا و دهل سازهاي محلي تالشان گيلوان هروآباد(خلخال) و همچنين طارم زنجان است كه همچون ديگر نواحي جنوبي تالشستان در اجراي برخي آوازها و رقص‌هاي محلي نواخته مي‌شوند

 

سُرنايي كه در نواحي تالش مورد استفاده قرار مي گيرد، سُرناي كوچك است كه اندازه ي آن بين 40 تا50 سانتي متر ( با احتساب قميش و لب گير) است و صداي آن، قدري زير مي باشد؛ البته اين صدا، بر حسب قطر لوله (استوانه) سُرنا تغيير پيدا مي كند. به اين ترتيب كه هرچه قطر استوانه بيشتر باشد، صداي آن نيز بم تر و محزون تر خواهد بود.

:ساختمان سُرناي تالشي عبارت است از

۱- قَميش كه از دو تراش چوب ني به شكل مثلث يا ذوزنقه ساخته شده و روي هم قرار مي گيرد تا با دميدن در آن ارتعاش ايجاد شود. درانتهاي قَميش، صفحه اي فلزي و مدور به نام لب گير وجود دارد كه لبان نوازنده جهت دميدن در پشت آن قرار مي گيرد.

۲- لوله رابط كه يك طرف آن به قَميش وصل مي شود و طرف ديگر آن در داخل استوانه جاي ميگيرد.

۳- نفير استوانه كه بيشترين طول سُرنا را تشكيل ميدهد و دهانه ي آن به صورت شيپور است. سوراخ ها روي اين استوانه قرار دارند كه يك سوراخ در زير و هفت سوراخ در روي آن ميباشد. جنس سُرنا از چوب است كه گاه قسمت هايي از آن را با فلز تزيين مي كنند.

گستره ي صدايي اين ساز، حدود يك اُكتاو و يك نُت مي باشد؛

 

 

 

 


دسته ها : گیلان
شنبه بیست و هشتم 8 1390

گيلان يكي از استان هاي شمالي ايران است كه 14711 كيلومتر مربع وسعت دارد. رشته كوههاي البرز، همانند ديواري در غرب و جنوب گيلان كشيده شده است؛ به همين سبب، آب و هواي گيلان، معتدل و در اكثر نقاط داراي رطوبت بالايي است. گيلان مرطوبترين ناحيه كشور است و سالانه بيش از 2000 ميليمتر باران دارد. بخش وسيع گيلان جلگه اي و مابقي كوهستاني است. بيش از 40 رودخانه در گيلان جاري است كه مهمترين آنها سفيدرود است. گيلان منطقه اي كشاورزي است كه مهمترين محصولات آن عبارتند از برنج، چاي، زيتون، مركبات، ابريشم، شير، گوشت، مرغ، ماهي، خاويار، مربا و انواع شيريني و كلوچه.

گيلانيان در دوره هاي قبل از اسلام؛ كم و بيش آزاد و مستقل زندگي مي كردند و با تشكيل پادشاهي هاي كوچك بر سرزمين خود فرمان مي راندند. هنگامي كه يزدگرد سوم، آخرين شهريار ساساني در حال فرار از چنگ سپاهيان عرب به دست آسياباني كشته شد، در كناره هاي خزر، گيلان، طبرستان، رويان و گرگان؛ چند خاندان از شاهزادگان محلي و بزرگان ساساني فرمانروايي مي كردند. بعضي از آنها مطيع يا متحد دربار ساساني به شمار مي رفتند و برخي نيز مستقل يا نيمه مستقل بودند. بعد از يزدگرد، اغلب خاندان هاي مزبور طي سالهاي طولاني سپاهياني را كه خلفاي بغداد براي گشودن اين نواحي گسيل مي داشتند در هم شكسته و به دشمنان آنها يعني سادات علوي پناه ميدادند. گيلانيان و ديلميان و طبريان در پناه رشته كوه هاي البرز به مقاومت قهرمانانه اي دست زدند و از ورود تازيان به سرزمين هاي خود جلوگيري كردند. قسمت هاي وسيعي از كرانه هاي خزر، مخصوصا گيلان، در سايه وضع طبيعي و جغرافيايي خود و به نيروي پايداري و استقامت و دلاوري مردان سلحشور و آزاده خويش تا دو قرن و نيم بعد از حمله اعراب در برابر سيل خروشان لشكر اسلام مقاومت كردند و تن به تسليم ندادند. رشته كوه هاي بلند و صعب العبور البرز از يك سو و آب هاي متلاطم درياي خزر از سوي ديگر اين خطه را به صورت دژ جنگي مستحكمي در آورده بود كه ساكنان آن را در مقاومت هاي دليرانه عليه اعراب ياري مي كرد. با تمام توانايي و قدرتي كه كشورگشايان عرب در آن زمان داشتند ساكنان كرانه هاي خزر، سر به اطاعت آنان فرود نياورده استقلال و آزادي خود را حفظ كردند.

تا اواسط قرن سوم هجري يعني دويست و پنجاه سال پس از ظهور اسلام، مردم گيلان با آئين جديد آشنايي نداشتند زيرا از زمان حمله اعراب به ايران جنگ و ستيز ميان آنان و اعراب جريان داشت. ابن حوقل جغرافي دان معروف قرن چهارم هجري در اثر ارزنده خود به نام "صوره الارض" به دفعات گيلان را، در قرون اوليه هجري مورد تاييد قرار داده است. او در معرفي كوه هاي ديلم مي نويسد: "اما سبب اين كه جبال ديلم به همين نام خوانده شده است اين است كه استقلال دارد و پادشاهاني در آنجا حكومت مي كنند".

گيلان يكي از زيباترين مناطق ايران است كه هرساله پذيراي تعداد بيشماري از ايرانگردان داخلي و خارجي است. جنگل هاي زيبا و ييلاق هاي مصفاي كوهستان هاي غرب و شرق گيلان، سواحل زيباي درياي خزر و تالاب بين المللي انزلي كه از ويژگي هاي منحصر به فرد گيلان است و دهها مركز تاريخي، مذهبي و تفريحي، شاهد انبوهي از جمعيت بازديدكننده در تمام فصول سالند.

شايد دور از واقعيت نباشد اگر بگوييم كه مهمترين جاذبه استان هاي شمالي و البته به طبع آن گيلان عزيز؛ درياچه خزر باشد. دريايي كه به واسطه نجيب بودن و دوري جستن از ساير آب هاي آزاد دنيا دچار كم لطفي شده و لقب درياچه را به خود اختصاص داده. دريايي بسيار زيبا كه انسان را در همان ديدار اول شيفته خود مي كند و ساعت ها مي توان به حرف هايش گوش داد و با آن سخن گفت. دريايي كه هر وقت بخواهي به افق آن نظر بيفكني؛ تنها چيزي كه مي بيني مرواريد اشك هاي چشمانت است كه از داشتن همچون نعمتي بي اختيار بر بي كراني آن بوسه مي زند.

منابع:
anobanini
malavan (dot) net
fa (dot) wikipedia (dot) org
guilan.blogfa.com
جغرافياي استان گيلان، وزارت آموزش و پرورش

دسته ها : گیلان
شنبه بیست و هشتم 8 1390

 

گيلان

گيلان ترا قوربان.ترا قوربان.تراقوربان

قوربان تي دريا و تي كوه تي گوماران

تي ابداني باغ .توت كله و سبزه بجاران

روخان كنار و گورخانه و شرشر  باران

گيلان ترا قوربان.ترا قوربان.تراقوربان

چوم روشنا به.از تي باهاره و گول پامچال

غونچه واكونه.اشئو تا(نوروز و نوسال)

از لوشان ور.فومن.لاهيجان.ماسال

سر تا پا گولي گول.نشا گوفتن.نشا گوفتان

گيلان ترا قوربان.ترا قوربان.تراقوربان

خو سر داره كور كا .سبه ي سر طبجه ي توما

لوچان دهه.ياواش ياواشي خو سيا چوما

تا آباكونه يار ديلكه.بر موما

شه مرز سرا.تومبجار ا كبك منستان

گيلان ترا قوربان.ترا قوربان.تراقوربان

ياور دهيدي اشكل و ويجين دوباره

تا خوب فارسه.پشت ببه ان اون كاره

ا ياورانه ها ما دانه اله بداره

پا كوبيدي  آ او كشيدي هامه تا ياران

گيلان ترا قوربان.ترا قوربان.تراقوربان

ديسان باقلا.سرد پلا.اشبل امرا

تي قالي نهار مشته برار مي ديلا وا

پا توكي اگه ببه بايم ايپچه تي ويرجا

خوب دانم ترا هميشگي عزيزه مهمان

گيلان ترا قوربان.ترا قوربان.تراقوربان

لوتكا مياني.نيمه شبان و كره ما  تاب

مورغابي شيكار.طشت زني.انزلي مرداب

ديل واهيلا به تا بدينه پر زنه آفتاب

دنيا يا بشم.گيلان مرا تاسيانه تاسيان

گيلان ترا قوربان.ترا قوربان.تراقوربان

تي چاي و بج و ماهي و نوغانا بنازم

تي عشق و پيوند به ايرانا بنازم

تي" حشمت"و تي "ميرزا كوچك خانا" بنازم

تي جنگل خاموش و تي درياي خروشان

گيلان ترا قوربان.ترا قوربان.تراقوربان

......................................................................................................................

ترجمه متن:

(گيلان فداي تو.فداي تو.فداي تو)

(فداي دريا و كوه و تمشك زاران تو)

(باغهاي پر آبت.جنگلهاي توسكا و سبزه زاران تو)

(كنار رودخانه و رعد و برق و شرشر باران تو)

(گيلان.فداي تو .فداي تو .فداي تو)

(چشم روشن مي شود.از بهار و گل پامچال.)

(غنچه از هم مي گشايد وقتي كه آواز سال نو را مي شنود)

(از نزديك لوشان و فومن و لاهيجان و ماسال.)

(گيلان فداي تو.فداي تو.فداي تو)

(فداي دريا و كوه و تمشك زاران تو)

(باغهاي پر آبت.جنگلهاي توسكا و سبزه زاران تو)

كنار رودخانه و رعد و برق و شرشر باران تو)

(گيلان.فداي تو .فداي تو .فداي تو)

(چشم روشن مي شود.از بهار و گل پامچال.)

(غنچه از هم مي گشايد وقتي كه آواز سال نو را مي شنود)

(از نزديك لوشان و فومن و لاهيجان و ماسال.)

(سر تا پا تو گل هستي.نمي توان گفت.نمي توان گفت.)

(گيلان.فداي تو .فداي تو .فداي تو)

(دختر بر سرش سبد بوته برنج را)

(با چشم سياه خود چشم غره مي رود آهسته.)

(تا آب كند دل يارش و چون موم نرم)

(به سر خزانه شالي و روي كرت چون كبك)

(گيلان.فداي تو .فداي تو .فداي تو)

(ياور مي دهند.در شخم و وجين اول و دوم)

(تا شالي خوب برسد.پشت شوند.اين براي كار آن.)

(همه اين ياوران را اله نگهدار باشد.)

(پا مي كوبند و شادماني مي كنند.همه ياوران)

(گيلان.فداي تو .فداي تو .فداي تو)

(باقلي مازندراني خيس و پلو سرد و تخم ماهي.)

(غذاي قبل از صبحانه تو اي مشهدي برادر!اشتهاي دل من)

(يك نوك پا اگر بيايم پيش تو)

(خوب مي دانم مهمان نزد تو هميشه عزيز است)

(گيلان.فداي تو .فداي تو .فداي تو)

(در ميان قايق.شب هاي مهتابي.شكار مرغابي.تشت كوبيدن.در مرداب انزلي.)

(دل بي تاب مي شود تا ببيند كه آفتاب پر مي كشد.)

(اگر به تمام دنيا بروم باز دلتنگ گيلان هستم)

(گيلان.فداي تو .فداي تو .فداي تو)

(چايي برنج و ماهي و نوغان تو را بنازم)

(عشق تو و پيوند تو با ايران را بنازم)

("دكتر حشمت" تو و "ميرزا كوچك سردار جنگل"ترا بنازم)

(جنگل تو خاموش و درياي تو خروشان.......

(گيلان.فداي تو .فداي تو .فداي تو)

 

 

 


دسته ها : گیلان
شنبه بیست و هشتم 8 1390
X