معرفی وبلاگ
سلام من سعی دارم مردم ایران را با مناطق مختلفی که در ایران وجود دارد آشنا کنم و در این راه به یاری شما مردم عزیز نیازمند میباشم. اگر مطالبی درباره ی منطقه،روستا یا شهر خود می خواهید در بخش نظرات بنویسید تا طی کمتر از دو هفته در وبلاگ قرار گیرد.
صفحه ها
دسته
دوستانم در تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 353121
تعداد نوشته ها : 132
تعداد نظرات : 44
بازدید وبلاگ :

Rss
طراح قالب
محمد علي گل کار

 

يَه عمرَ آدمي تي پا بَنيشتم

 

 

غمه، مي زيندگي اَمره بَريشتم

 

 

پيرابوم، بَس نيه چشم انتظاري

 

 

بَليتم، نيمه جانابوم، بَبيشتم

 

 ( ناصر فرهاديان )

 

*

 

چَقَد تلخه غريبي در ولايت

 

 

غمام دئنه مي دستَ جي شكايت

 

 

بيئن مردم، مي دور و بر جمابين

 

 

شنيدن دونه خيلي مي حكايت

 

( خويشتن دار لنگرودي )

 

*

 

بَشوي عمري، بَبوم واخوب مو كم كم

 

 

تموم عمر مو ايسّه همش غم

 

 

عجب بختي امو دَئشتيم خداجون

 

 

يه روزَ روزيگارَن مِه نَبو چَم!

 

 ( داوود خاني خليفه محله )

 

*

 

مي تسكه ديل غريبي مئن بَگود گير

 

 

نَگيته خاشخا آخر مي سَروير

 

 

غم دوري جي هر جا با بَئنَم مو

 

 

غريبي تير بومَه مي قلبَ سر جير

 

 ( داوود خاني خليفه محله )

 

*

 

گوتَم دامون بَشيم، دامون نومِه تو

 

 

گوتم لاجون بَشيم، لاجون نومه تو

 

 

ندونَسم تو اَندي كس مَسازي

 

 

كه هر جايي گوتم، آسون نومه تو

 

 ( داوود خاني خليفه محله )

 

*

 

بيه بانو، بيه مي جونَ بانو!

 

 

سراجيرابو مي چوشمانَ اَرسو

 

 

نه روز آروم دَئنم، نه شؤ قراري

 

 

بَبوم از غوصه ي دونيا  ژَگَر چو

 

( داوود خاني خليفه محله )

**

 

روخونه لب ستاره زئنه سوسو

 

 

ندونم تسكه ديل چي خئنه از مو

 

 

در اي دونيا سليم هم يار دئنه

 

 

الاتي تي بگو آخه مي يار كو؟

 

( حسنعلي محمودي )

 

*

 

اَمه را گرچه از همديگه دوره

 

 

به تي دوري مي ديل خيلي صبوره

 

 

بشوم خَ دورابوم از شهر لاجون

 

 

قديمئن بد نوتن كه دور " نوره "

 

 ( حسين وثوقي )

 

*

 

 

اَمِه مئن تووادان هَندِه جدايي

 

 

كورا بَشوّ اَمِه او آشنايي!

 

 

يه روز هنده رَسَنه كه دوباره

 

 

بَبيم همديگره واسِه فدايي؟

 

( حسين وثوقي )

 

*

وختي خوسنم، تره اينم خواب ميان

 

 

بيداربونم، چوشمَ اينم آبَ ميان

 

 

نه خواب دئنم تي واسه نه بيداري

 

 

حيرانمه آخه ماه و آفتاب ميان

 

 ( سيد علي مير باذل )

*

تي دوري، دُكشانه مي چوشمَ سويه

 

تي غم زرداگوداي، مي رنگ و رويه

 

ولي با اين همه درد و شكايت

 

تي اَمرا بون، همش مي آرزويه

 

 ( محمد دعايي )

سه شنبه پانزدهم 9 1390

قدمت و تاريخچه صنايع دستي را مي توان با خلقت بشر كه براي رفع نياز ها و حوائج شخصي و اساسا" بقاء ، همزمان دانست . نمونه هاي آن سنگ نبشه هاي داخل غارها ، زير انداز ، سلاحها ، البسه ، ظروف گلي و فلزي و . . . را مي توان نام برد .در ايران اين هنر _ صنعت از قدمت و سابقه اي ديرينه اي برخوردار است و داراي پشتوانه اي غني ، كه ريشه هاي عميق و مستحكم آن در تاريخ و تمدن كشور نشانگر هويت فرهنگي و معرفت و معنويت ، كمال خواهي ، خق طلبي ، خدا جويي هنرمندان و صنعتگران گرانقدر در طول تاريخ بوده كه ريشه آن را بايد در استان همدان نيز با پيشينه تاريخ كهن ، گنجينه هايي ارزشمند از صنايع دستي نياكان خود را به يادگار دارد . آثار مكشوفه از ابنيه و اتلال توليدات هنر هاي دستي فعاليتي ارزشمند و ميراث گرانبهاي فرهنگي و هنري كشور بوده و در تعامل جدي با صنعت گردشگري نيز مي باشد .

جمعه یازدهم 9 1390

در همدان معمولا" فرزندان شب يلدا را در خانه والدين خود مي گذرانند و همه اهل فاميل دور هم جمع ميشوند . آجيلي مركب از كشمش . گردو . سنجد . نخود . بادام . مويز . شاني . تخمه خربزه و هندوانه . آجيل بومي و محلي شب يلدا بوده و البته خوردن هندوانه دراين شب اجتناب ناپذير است . بنا به روايت كهنسالان همداني . مراسم مهره ريزي تا چند دهه قبل ازجمله تفريحات شب يلداد به شمار مي آمده است . مهره ريزي شب يلدا آن است كه حاضرين در مجلس چه زن . چه مرد . چه پير. چه جوان . شي يا قطعه كوچكي از آن خود را دورن يك كوزه كوچك گلي ( بستو= قوزوله) مي اندازند . سپس كوزه را وسط اتاق يا روي كرسي نهاده و دختر بچه نا بالغي را كه چارقد توري قرمزي بر روي سرش انداخته اند كنار كوزه مي نشينانند واو دست در كوزه كرده و يكي از اشياء درون آن را بيرون مي آورد و صاحب شي بايد به محض ديدنش تعلق آن را به خود اعلام كند . آنگاه بزرگ خانواده ديوان حافظ را بر مي دارد و به نيت صاحب شي فال ميزند و مردمان اعتقاد دارند شعر حافظ سرنوشت آنان را طي سال آينده بيان مي كند و به آن اعتقاد خاصي دارند .
حافظ گويد :
من اين حديث نوشتم چنانكه غير ندانست تو هم ز روي كرامت چنان بخوان كه تو داني


جشن يلدا ....

چون حلقه ربايند به نيزه تو به نيزه خال از رخ زنگي بربايي نخستين شب يلدا

پيروان آيين مهر هزاران سال است در ايران زمين نخستين شب زمستان و بلندترين شب سال را در آخرين روز از آذر ماه جشن مي گيرند و تمام اين شب طو لاني را تا صبح بيدار بوده و انتظار زايش دوباره خورشيد مي نشينند .
اعتقاد بر آن است كه يلدا ( بلند ترين شب سال ) شبي نحس و شوم است و براي مقابله با خصايص شيطاني اين شب
مردم گروه گروه به گرد هم آمده آتش افروخته و تا صبح با رقص و پايكوبي و خوردن ميوه هاي تازه و ميوه هاي خشك شده در حال ستيز با اهريمن بوده . تا زمانيكه پس از سپري شدن اين شب بلند . خورشيد ( مهر ) كه سرشار از نور . گرمي . جانبخشي و عطوفت است طلوع كرده و جهان را از خفقان و بيداد اهريمن تاريكي برهاند. و چنين به نظر مي آيد كه خورشيد با اين طلوع خود دوباره زاده شده و جاني تازه گرفته است چون از آن شب به بعد رفته رفته
روزها بلند و بلند تر و شب ها كوتاه و كوتاهتر شده و هر روز بيش از ديروز ميترا – ايزد مهر ( خورشيد ) بر جهانيان مهر مي وزد . واين لطف و بركتي است كه اهور امزادا شامل حال آدمي كرده است . اقوام قديم آريايي . از هند و ايراني گرفته تا هند و اروپايي همگي چشن تولد آفتاب را در آغاز زمستان مي گرفتند و بخصوص ژرمني ها
كه در اين موقع از سال جشن بزرگي ميگرفته اند. يلدا يك واژه سرياني و به معني تولد است . روميها خود واژه ناتاليس را به معني تولد داشتند . مسيحيان سرياني واژه يلدا را با خود به ايران آوردند و از آن زمان تا كنون در ايران ماندگار شده است . البته فقط تولد ميترا و هنگام و موقع زماني آن نبود كه در مسيحيت وارد شد . در واقع امروزه مسيحيان جهان كه شب تولد مسيح را جشن مي گيرند و تا بامداد بلند ترين شب سال را بيدار مانده و با خوردن و نوشيدن به شادي مي گذرانند. همان تولد ميترا مسيحاي نجاتبخش يا سوشيانت را جشن مي گيرند و اغلب مراسم و مناسك و آدابشان مقتبس از آيين مهر است . در برخي اشعار پارسي رابطه ميان ميلاد مسيح و شب يلدا اشاره شده است :
ايزد دادار. مهر و كين تو گويي از شب قدر آفريده و از شب يلدا
زان كه به مهرت بود تقرب مومن ران كه به كيئت بود تفخر ترسا

چشن يلدا امروزه شب چله ناميده مي شود . اما چرا چله را چله بزرگ مي نامند ؟ چله بزرگ از اول دي ماه است تا دهم بهمن ماه كه چهل روز تمام ادامه مي يابد . چله كو چك از دهم بهمن ماه است تا بيستم اسفند .و از آن جهت چله كوچك گويند كه شدت سرما مي كاهد. پس از خاتمه يافتن شب يلدا و زايش دوباره خورشيد جشن ديگان 1 نيز آغاز مي شود كه مهمترين ديگان از بين ديگانهاي چهار گانه ماه دي است اولين روز از ماه دي – خرم روز ( اورمزد) در ايران باستان جشن گرفته مي شده است . اين جشن راديگان 1 مي نامند . هر ماه ( در گاهشماري ايران – باستان)
به دو هفته ودو هشته تقسيم مي شده كه هر هفته و هر هشته با نام خدا ( دي)‌آغاز ميشده است . و اولين روز از ماه دي (‌اورمزد روز) را جشن ميگرفتند . ( دذو) در اوستا به معني آفريدگار و خداوند و ( ددو) در پهلوي نيز شكل تغيير يافته همين واژه است . دي نيز شكل فارسي جديد ددو پهلوي است .

جمعه یازدهم 9 1390

ملت ها و قوم ها و نژاد ها داراي فرهنگ هايي متفاوت مي باشند واز اين رو براي بيان هر فرهنگ بايد زبان و گويش مختص به آن قوم و نژاد را به كار برد كه زباني جزي از فرهنگ مي باشد زبان مردم همدان يك گويش است گويشي كه در تقسيم بندي گويشهاي زبان در حيطه گويشهاي جغرافيايي قرار دارد هر چند كه از نظر گويش شناسي تاريخي و اجتماعي و گويش شناسي معيار نيز قابل بررسي است چرا كه ديار همدان داراي قدمتي به درازي تاريخ ايران باستان است وبه همين جهت زبان و گويش نياكان مان نمي تواند تنها در يك محور قابل طرح باشد مسئله مورد توجه اين است كه متاسفانه گروهي به خطا گويش مردم همدان را كه خود شكلي از زبان فارسي كهن ( زبان مادي ) كه زبان پادشاهان سلسله ماد و مردم غرب و مركز ايران بوده و البته در طي دوران همانند همه زبانها تحولات زباني را پذيرفته است تنها يك لهجه پنداشته و به همين نام ( لهجه ي همداني ) از اين زبان ياد مي كنند در حالي كه ( لهجه اثر زبان اول شخص در زبان دوم اوست ) مثل آ ثار زبان كردي در صحبت كردن يك نفر كرد زبان زمانيكه فارسي صحبت مي كنند و بايد متذكر شد كه لهجه خود زير مجموعه اي از يك گويش است و صرفا" از جنبه ي آوايي و تلفظ واژها مي تواند در اين امر دخيل باشد با توجه به اينكه يكي از توانائي هاي يك زبان گويا و غني سير تحول آن به طرف ايجاز وتوانا ساختن واژه ها از نظر مفهوم و معني رساني است ( هر منو تيك ) مي بينيم كه گويش مردم همدان از اين توانايي برخوردار است و حتي گاهي يك واژه جانشين يك جمله كوتاه مي گردد براي مثل واژه ي (مچيم. MACH IM ) معني جمله ي ( من چه مدانم ) را مي رساند كه هر حرف در واژه فوق جانشين يك واژه است و مثلهائي از اين قبيل و ديگر ويژگي اين ايجاز آ هنگين شدن واژه ها به علت همخواني (‌ واج ها ) مي باشد كه مخاطب را جلب مي كند اما نكته اي كه ياد آوري آن لازم است اين است كه در اين مقوله نبايد اشتباهات تلفظي و تقليدي را كه بيشتر در بين عوام مرسوم است مباني كار برد واژه ها قرار داد چه اينكه صورت نوشتاري بيان صحيح واژه را مي طلبد و در زبان معيار امروزه هم همين موضوع لحاظ مي شود و رعايت اين نكته ما را در بررسي تصريفي برخي از واژه ها كمك مي نمايد از آنجائيكه گويش ها از نظر داشتن قواعد دستوري و نوع واژه ها با يكديگر تفاوت دارند و بررسي هم جانبه ي يك گويش در اين مقال نمي گنجد بنابر اين باختصار نكاتي چند را ذيلا" ياد آور مي شود .

گويش مردم همدان ميراث گرانبهائي است كه از زبان پهلوي به يادگار مانده است و كار برد واژه هاي كهن در اين گويش بيانگر اين موضوع است

براي مثل مصدرهاي
‌اشكستن - اشكفتن - اشناختن - اساندن - اشاندن - اسپردن - انداختن و ... كه با ابتدا به كسر و با اضافه شدن علامتهاي ضمير به فعل تبديل مي شوند مثل از مصدر (‌ اشنفتن = شنيدن ) : اشنفتم . اشنفتي . اشنفت. اشنفتيم. اشنفين .اشنفتن .

اضافه شدن حرف اضافه ( از ) ‌به ضماير متصل و منفصل به دو صورت ( از ا)  

ضماير متصل  ازم - ازت -  ازش -  ازمان -  ازتان -  ازشان

  ضماير منفصل  ام . اتو. ااو. اما .  اشما. اانا.

 آوردن حرف ( د )  براي تاكيد قبل يا بعد از فعل امر (  دبرو . برود )  ( دبگو. بگود )

آوردن حرف (  آ )  و ( يا )  براي تاكيد بعد از فعل امر  (  بگو آ.نگوآ )- ( بگي يا . نگي يا ) - (  بري يا. نري يا )  

ايجاز در كلمات و گروه اسمي  

  ( اينجارم ) =  اينجا + را + هم

  (  شبارم  ) =  شبها + را + هم

  ( شمارم ) =  شما + را + هم.

    با توجه به اينكه قاعده ي كلي و طبيعي در املاء كلمات زبان نوشتار بايد مطابق با زبان گفتار باشد لكن در پاره اي موارد صورت گفتاري واژه با صورت نوشتاري آن مطابقت ندارد ( نا مطابق هاي املائي) كه در گويش مردم همدان نيز همين نكته مشهود است و همانند زبان فارسي معيار فرآيندهاي واجي مانند كاهش افزايش ابدال ادغام اتباع وتكرار و... با ويژگي هاي مخصوص اين زبان اعمال مي شود .

 كاهش

   دس بن = دست بند              صحب = صاحب           

   را رف = راه رفت             بيس دو = بيست و دو  

افزايش

   خانه ي حسن = خانه حسن

ابدال

   وا = با(وام  =  با من ). و = ب ( وردار =  بردار )

  (كفدر =  كفتر . كبوتر )  ( درخد = درخت )

  ( شي = چي ) ( شيه = چيه )

  ( مثد = مثل )   ( شمه = شنبه )

  ( جوق . جوب = جوي )

ابدال و ايجاز در واژه

   ميوا = مي بايد

ادغام

  ( زوتر = زودتر )  ( شوپره = شب پره . پروانه )

اتباع و تكرار

  ( چوب موب ) ( درخت مرخت) ( جان مان ) (  باران ماران ) (  د س مس)

كار برد مصدرهاي لازم از زبان پهلوي  

   بايستن = باييدن = لازم بودن . واجب بودن  

   بايستني بري . با يستي بگي  

   پناميدن = باز داشتن . منع كردن  

   پنام كردن = پنهان كردن

كار برد حاصل مصدر از زبان پهلوي

   خوازه گري . خواز مني = خواستگاري دختر 

كار برد تركيبات اصيل

   آفتاب زرد . آفتاب زردي = غروب آفتاب  

   (  و آفتاب زرد پيش امير آمد وگفت ... )  چهار مقاله عروضي . مقاله دوم شعر در باب فرخي.

كار برد قيد مركب پسوند با اصالت زبان پهلوي

   تاريكان =  به هنگام تاريكي                تاريك + آن (  تاريكان را افتاد )   

   دودمان = خاندان . خانواده                 دود  + مان (  دود مانش بباد داد)   

كار برد مصدر مركب

   ايسپا = ايستادن +  پائيدن ( ‌نگاه كردن )  

كار برد پسوند ( نه )  در صفت اشاره و قيد پرسش به دو حالت ابدال و قلب با توجه به لحن آن

   اينجانه =  در اينجا . خبري  

   اينجا نه ؟ در اينجا ؟ پرسشي

   كوجانه ؟ در كجا ؟ پرسشي  

   كوجانه ميري ؟ = به كجا ميروي ؟ پرسشي

   انجانه  =  در آنجا . خبري  

   انجانه ؟ =  در آنجا ؟ پرسشي  

كاربرد تركيبات بصورت مراعات   نظير با (  و )  عطف

  ( چك و چانه) =  چك (  فك پائين )  و  چانه  

  ( چك و چشم ) = چانه و چشم  

  ( گل و گوش ) = گل مخفف گلو = گلو و گوش  

  ( دم و ديم ) دهان و چهره

كار برد ( وار ) VAR =  بار =  بر ( پهلوي )

   براي اندازه و مقدار ( چن وار آمدم ) =  چند بار آمدم 

كار برد مصدر

  هشتن = هليدن = هشيدن ( مصدر مركب ) (  پهلوي )

  ( هشت . بهل . هشته ) =  گذاشتن رها كردن .

بيان ( ن ) ‌ بصورت (  نون غنه )  در پاره اي موارد

   من = ( م )‌   (‌مرا )‌  در زبان فارسي دري . من + را  =  م  را  

   م = اول شخص مفرد در گويش همداني  

 كار برد ( وا ) Va در معني با معيت

   مثال  (  م وا تو ميام ) ‌= من با تو مي آيم  

   ( واتو نم ) =  با تو هستم

   كار برد (  وا )  به معني باز

 مثال  (  واشد ) =  باز شد . (  واكردي )‌ =  باز كردي .

واژهاي دخيل

همانطور كه در مقدمه گفته شد همدان داراي قدمتي به درازاي تاريخ ايران باستان است وتحولات گوناگون در هر عصر باعث تغيير و تحول در گويش اين ديار گرديده است و اثر واژه هاي دخيل تاشي از همين امر است براي نمونه  

تالان =  تاراج كردن . تركي مغولي

جارچي =  آواز دهنده . تركي مغولي

چا پار خانه =  محل پيك. تركي مغولي

قاين =  برادر زن . تركي مغولي

قاين بابا . قاين ننه =  پدر برادر زن . مادر برادر زن . تركي مغولي

باجناق =  شوهران دو يا ... خواهر .(  باجي =  خواهر ) . (  آناق = گرفتن ) تركي مغولي

شعرها . داستانها . كنايه ها وضرب المثلها يي كه در اذهان يك قوم رسوب كرده است بيا نگر گوشه اي از فرهنگ مردم آن مرز و بوم مي باشد ودر اين ميانه شعر به عنوان زبان گوياي جامعه همواره توانسته است مورد توجه واقع گردد . شعر زبان ايجاز است و چنان چه اين ايجاز در بردارنده ي ظرفتها و زيبائيها قابل پسند اذهان و مخاطبين باشد و بتوانند القاء كنند ه يك حس مشترك شوند شعري مندگار خواهد بود بطوريكه در مقدمه اين بحث ذكر شد براي بيان فرهنگ هر قوم زيباتر آن است كه از زبان همان قوم استفاده شود شنيدن شعر (حيدر بابايه سلام ) اثر مرحوم استاد شهريار به زبان تركي حال و هواي ديگري را به خواننده ترك زبان خود القاء مي كند تا ترجمه آن به زبان ديگر و همين موضوع مي تواند در همه زبانها مصداق داشته باشد . سرودن شعر به گويش همداني ضمن اينكه مي تواند برآوردنده نياز هاي روحي و رواني مردم همدان باشد در حفظ و اشاعه ي اين زبان نيز موثر خواهد بود به شرط آن كه سراينده با فرهنگ مردم همدان آشنا بوده و آن را حس كرده با شد همچنين براي سرودن شعر و تصنيف يه گويش همداني آشنائي  با واژه هاي بكر و به كار گيري صحيح آنها لازم است كه در اين راه شاعر نه تنها بايد شيوه ي تقليد براي سرودن شعر به اين گويش را رها سازد بلكه بايد با تحقيق و تفحص و نوآوري نيز دست يابد چه اينكه سروده هاي دو دهه اخير به اين گويش توانمندي شعراي استان را در ايجاد تحول در قالب و مضمون اشعار به خوبي نشان ميدهد كه همين امر باعث قبول عام و رويكرد شعراي استان به سرودن اينگونه شعر مي باشد. گردآورنده مجموعه (  ترانه هاي گنجنامه )  سعي دارد تا با ارائه آثاري از شعراي گذشته و حال استان گويشهايي از فرهنگ وهنر اين مرز وبوم را به شما بنمايد اميد است تورق اين اثر مورد قبول طبع عزيزان واقع گردد .

جمعه یازدهم 9 1390

الگوي معيشت و سكونت

در سال 1385، جمعيت روستاي حاجي بكنده 880 نفر گزارش شده است.
درآمد اكثر روستاييان، از فعاليت‏هاي زراعي، باغداري، دامداري، صيادي و خدماتي تأمين مي‏شود. محصول عمده زراعي روستاي حاجي بكنده، برنج است ولي باقلا، خيار و كدو نيز در آن به عمل مي‏آيد.
صيادي از ديگر فعاليت‏هاي اقتصادي مردم روستاست كه زير نظر سازمان شيلات به صيد انواع ماهي‏هاي سفيد، كپور، آزاد، سياه كولي، كاس كولي، كيلكا و نيز به صيد ماهي‏هاي خاوياري مانند فيل ماهي، چالباش و ازون برون مي‏پردازند. دامداري به شيوه سنتي متداول است و پرورش طيور خانگي مانند مرغ، اردك و بوقلمون در روستا رواج دارد.
روستاي حاجي بكنده بافت مسكوني پراكنده‏اي دارد و به صورت خطي گسترش يافته است. اكثر خانه‏ها به سبك مدرن و به صورت ويلاها و سوئيت‏هاي زيبا بازسازي و نوسازي شده‏اند. مصالح به كار رفته در آن‏ها غالباً شامل سيمان، آجر، گچ، ورق گالوانيزه، تيرآهن و امثالهم مي‏باشد.
ساخت سوئيت‏هاي زيباي روستايي در حياط خانه‏ها به منظور اجاره به گردشگران، نشانه رونق گردشگري روستايي حاجي بكنده است

پنج شنبه دهم 9 1390
X