معرفی وبلاگ
سلام من سعی دارم مردم ایران را با مناطق مختلفی که در ایران وجود دارد آشنا کنم و در این راه به یاری شما مردم عزیز نیازمند میباشم. اگر مطالبی درباره ی منطقه،روستا یا شهر خود می خواهید در بخش نظرات بنویسید تا طی کمتر از دو هفته در وبلاگ قرار گیرد.
صفحه ها
دسته
دوستانم در تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 353077
تعداد نوشته ها : 132
تعداد نظرات : 44
بازدید وبلاگ :

Rss
طراح قالب
محمد علي گل کار
كي را بوام
 

اشته بي وفاعيون كي را بوام

                    چمه لوعه گوش بكه چ ترا وام

اشته ديلي كو  اگه م راه مَدي

                     بري كو م بر كري درجنه آم

 
 
نخواي كه باي

 


سرا سوزه پرمه باز نخواي كه باي

                                       زرده لاله پرمه باز نخواي كه باي

كاشيره برون بري بهار عومه

                                           خرو تيته پرمه باز نخواي كه باي

 

 

 

 

 

 
 
بهاره شَو

 

ميشين و لاله و سوزه پرومه 

                       بهاره شَو اُمه يارم ويرومه

بوا بلبل اوسال كمتر بوخونو

                       كه يارم برشه وهرگز ناعومه

 

 

بي وفا

 

بري بي وفاعيون بنه ديمه

                    بي ت ياكو تك وتنها منديمه

بي وفا بهار عمومه زوني چده

                    وارشه روزون سرا، پا منديمه

 

 
تالشي

 

تالشن شيرين زبانينه زوني

                        با مرامو با صفايينه زوني

رفقي يادي ديلي كو فر نه دن

                        پاييزه دم ني بهارينه زوني

 

 
 
چم براه

 

 

هيسته بنددون سوزه سر گردم ترا

                            خيلي وقته هشته ره م چم براه

نازنه يار كا منديره كم بندي سر 

                           خنديله پشتي سرا يا شنبه راه

 

منبع:وبلاگ نمنه پشت


دسته ها : فرهنگ ها
شنبه بیست و هشتم 8 1390

اسب ِ ره خاش فوكونه ، سگ ِ ره واش.
جلوي اسب استخوان مي ريزد ، جلوي سگ علف.

اينه مچه سر كور مگز وازكونه
روى لبش, مگس كور پرواز مى‌كند.


آخر (كولك- مرغانه) امه سر دشكنى؟!
آخر (تخم مرغ كرچ) را بر سر ما شكستى؟!آخر كاسه و كوزه ها را به پاى ما شكستى؟!



از لاغري ماهي خوشك غازيان ِ مانه.
از بس كه لاغر است ، شبيه ماهي خشك غازيان است.

(شكسته- پورد) بى بخت آدمون رفا ناي.
(شكسته – پل) پل شكسته منتظر آدمهاى بدبخت است.


دريا بزا كنده يا مانه!
يعني انسان ساحل نشين و بچه دريا همانند كندهء درخت محكم و پابر جاست!

خدا -خره شاخ فاندا، مار ه ميجك!
خدا به خر شاخ نداد، به ما ر مژه!

خدا خره شناختي اونه شاخ فاندا.
خدا خرو مي شناخت بهش شاخ نداد


ز دولتي سر بج سوررفم آب خوره.
به لطف برنج ، علف هرزهم سيراب ميشود.

آش تا درآسان، پلا تا خوراسان.
قوت آش تا استانيه در و برنج تا خراسان.


ايبار كو سره شه ايبار مو سره .
كنايه از شخصي كه در كارهايش اختلاف زيادي وجود دارد.

از حاج حاجي ام كرايه خانه فيگيره.
از روي خساست از چلچله هاهم كرايه مي گيرد.

از او تومان بكندانه.
از آن پاچه ور ماليده هاست.

ا پيله گي آدم ، لاره تورب ِ مانه .
آدم به اين گُندگي همچون ترُب بي بو و خاصيت است.

مي سر بو بو آستانه گمج.
از حرف زدن زيادت سرم همچو ظرف سفالين آستانه ورم كرد.

بـلائي كي سردپلا مرا رفابه ، اونه گمج مرا فيشان.
بلائي كه با پلو سرد رفع مي شود چه بهتر كه آن را با ظرفش دور بيندازي .

از عسل شيرين تر ترياك موفته .
ترياك مفت از عسل شيرين تر است.

از گول چي بيدئيم تا از گولابش بيدينيم .
از گل چه خيري ديده ايم تا از گلابش ببينيم.

اگه تو شنبه اي من چهارشنبه يم.
اگر تو زرنگي من از تو زرنگ ترم.

بمرده مرغ و دانه اوچيني ؟؟.
مرغ مرده و دانه برچيني؟؟ .

آب مرا نشه سيا كلاچه سيفيده كودن.
كلاغ سياه را با آب نمي توان سفيد كرد؛ ننگ با رنگ پاك نميشود.

بو شو ناخوشه ره يخ باوره .
رفته براي مريض يخ بياورد .(اوردن نوشدارو پس از مرگ سهراب)


آدم خودا گير دكفه، گدا گير دنكفه.
گير غضب و بي مهري خدا بيفت دون همتي آدم گدا صفت نيفت.

آدمه قسمته سيمرغ نتانه بردن.
قسمتي كه ترا نيافريدند ـ گر سعي كني ميسرت نيست.

اي دسگي فاده ، دو دسگي فيگيره .
با يك دست مي دهد ، با دو دست مي گيرد .

ديل ده ، بجاره گيل كه نيه؟!
دل است ديگر،گل مزرعه كه نيست؟!

مرغابي گوشا داره
( گوش مرغابي را دارد ) به كساني كه گوش تيزي دارن گفته ميشود.

گب گبا جيگيره پيشي مايي يا .
( حرف حرف را مي دزدد گربه هم ماهي را.)حرف حرف ميآورد ...

گمج گيلي گيلي بوخورده خو نوخونه يبافته.
خدا در و تخته را خوب به هم جور كرده.

تي مال قايم بدار موردما دوز نگير
مالت را درست نگه دار تا همسايه ات را دزد نگيري

آب كي سراجور شه گوزگا يم ابوعطا خوانه!
اين مثل براي كنايه زدن به جاهلي كه ادعاي فضل ميكنه گفته ميشه!

آدم به گبه ، حيوان به لافند.
يعنى: آدم حرف سرش ميشود ، حيوان طناب و افسار !!

آب مانستن شه ، ريگ مانستن خوجا سر ايسه.
مانند آب ميرود ، مانند ريگ سر جاي خود ميماند!

آدم نان نداره ، ولي ايسم بداره
آدم نان نداشته باشد ولي اسم داشته باشد

چوم واگوده پيچايه منه
كنايه از ادم بي چشم و رو

سگ گه بدو شال گه بيگير
يكي به نعل مي زنه يكي به ميخ

بيبيشته مرغ پادره
كنايه از ادم زور گو

" گاب دكفته بازاره" منه!!
به مكاني گفته مي شود كه شلوغ و هرج و مرج باشد


پيچا منسن اونه بو گنه
اگاه شدن از وقوع يك اتفاق - شصتش خبر دار مي شه

مايي آزاد تي صحراتان گرده
دريا ميين دنبال كولي پيسكي گردي؟
واگردان:(ماهي ازاد دم دستته ميري دريا دنبال بچه ماهي)

الوخ سر كيجكايه نره ماده بدرنشه
واگردان :(وقتي بازشكاري بيادنميگه اين جوجه نره يا ماده؟)

سگ سگا بوخوره طاعون آيه؟
وقتي سگ لنگ سگو بخوره بدون كه بيماري طاعون اومده

ملاي خانگي صدق ناره
هيچ ملايي نمي تونه بروبچه هاي خودشو مداواكنه
(ملا كسي راگويندكه سركتاب بازميكندرمل واسطرلاب وجن گيري وضدچشم زخم)

خاكا-آشو كن خاكاخوسرفوكنه
(هركس خاك هواميكنه اول خودش خاك برسرميشه)

كولكاپيس-باز بامو- هو دونه پيس
(خوپوسه كه چينه رو قهركرده بودبازبامنت اومددنبالش)

خربه خو منت
كسي كه با اصرارزياد ديگران آشتي نميكنه-
-ولي همه رفتاروكردارش پرازالتماسه براي آشتي

عي لنگه آغوذ-عي لنگه انار
كسيكه مثلا"كت پوشيده وكراوات زده-اما بجاي شلوار-پيژامه پوشيده
دوچيزي كه باهم جوردرنميان وهيچ همخواني ندارند

فگ وفيچ الوخا داره--واز گالنگناكنه
تيپش به بازوكركس ميخوره ولي اداي طاووس وخروس وحشي درمياره

تي دروغ -خشكه مرغا---بپا داره
(ازدروغايي كه ميگي مرغ كباب شده زنده ميشه)


وقتي ماشا اوساني-دوزده پيچا--خوحساب كارا كنه
(وقتي انبررا برميداري-گربه دله دزد-حساب كارخودشه ميكنه)

اگر تي لو بداره--مي لو خبرا----هرگز فونوكونه موشته هاندورا
اگر بوته كدوي شما ازبوته كدوي ما خبرداشت همان بار--نارس وآفت
زده رو هم بعمل نمي آورد
يا اگرازبدبختي ماخبرداشتي بدبختي خودت رو -رو نميكردي
غم شما درمقابل غم ما--اصلا" بحساب نمياد

سگ خو سله سر--زور داره
سگ توي سگ داني صاحبش كه خوابيده خيلي احساس قدرت ميكنه

تي آبا بيدين--- تي پاچا بوجورا كش
اول نگاه كن ببين رودخانه چقدر آب داره--بعدلنگه شلوارت رو همانقدربالا بزن

بستا اب بوبورد-------غورق بشكست
هركي هركي شد---خرتو خرشد---

دسته ها : فرهنگ ها
شنبه بیست و هشتم 8 1390

بهاري هَوا ين و شُو دَعوا

دعواي زن و شوهر مانند هواي بهاري است (زودگذر است).

به مسائل زودگذر و ناپايدار اشاره دارد.

************************************

شيرينه خَربيزَه شالي قسمت به

خربزه شيرين نصيب شغال مي شود.

كنايه از رسيدن چيز مهم يا جايگاهي مهم به كسي كه هم شان آن نيست.

************************************

سيا اِسبَه گَفي نَه كلك نا

به حرف سگ سياه باران نمي آيد!

كنايه از كسي كه حرفش تاثير ندارد

************************************

راستَه گَف هميشَه تِل َ

حرف حق هميشه تلخ است.

************************************

تيله تيله نَه چموشَ پاره ابو

با دويدن زياد فقط پاپوش پاره مي شود.

كنايه از كار بيهوده كردن.

************************************

خدا خَري شاخ نِدَرو مورجينه لينگ!

خدا به خر شاخ ندهد و به مورچه پا!

كنايه از عدم واگذاري اختيار به افراد كم ظرفيت.

دسته ها : فرهنگ ها
شنبه بیست و هشتم 8 1390

سُرنا در تالش به عنوان يك ساز بادي با كلمه هاى ساز و زِرنا شناخته مي شود. بيشتر در نواحى جنوبى تالشستان، از ماسال و شاندرمن تا شفت و فومن و طارم، رواج دارد و كلمه ى «سازَنده» اغلب به طور خاص در مورد نوازندهى سرنا به كار ميرود.

پرده ها و هواها( نغمات بدون كلام ) عموماً توسط له له (ني چوپاني) و يا لبك (ني لبك) نواخته ميشود، اما در نواحي جنوبي تالشستان سرنا و نقارۀ تالشي نيز مجري تعدادي از اينگونه نغمات هستند. تعدادي از اين قطعات در جشن هاي عروسي، حنابندان، كشتي هاي محلي و برخي از آيين هاي بومي اجرا مي شوند. به عنوان نمونه هنگامي كه پهلوانان در حال كشتي گرفتن هستند از سرنا و نقاره استفاده مي‌كنند. البته در مدت زمان پيشين سازَنده حتماً مي‌بايست دانش و آگاهي درباره كشتي را داشته باشد تا توان عوض نمودن ريتم را همسو و همگام با پهلوانان انجام دهد، كه سرعت و بداهه ‌نوازي آنها تأثيري به سزا در كشتي دارد. هنگامي كه پهلوانان به هم نگاه مي‌كنند در ابتدا آهنگي به صورت ريتم ملايم نواخته مي‌شود و آن‌گاه كه دو پهلوان با هم در مي‌آويزند ريتم آهنگ تندتر و ملودي آن حماسي‌تر مي‌گردد و زماني كه پهلواني پيروز مي‌شود آهنگ بنا به مقتضيات خود از اوج به فرود منتهي مي‌گردد. به اين ترتيب از كشتينه هوا با كمك دو ساز نقاره و سرنا براي تهييج كشتي‌گيران استفاده مي‌شود.

سرنا و دهل سازهاي محلي تالشان گيلوان هروآباد(خلخال) و همچنين طارم زنجان است كه همچون ديگر نواحي جنوبي تالشستان در اجراي برخي آوازها و رقص‌هاي محلي نواخته مي‌شوند

 

سُرنايي كه در نواحي تالش مورد استفاده قرار مي گيرد، سُرناي كوچك است كه اندازه ي آن بين 40 تا50 سانتي متر ( با احتساب قميش و لب گير) است و صداي آن، قدري زير مي باشد؛ البته اين صدا، بر حسب قطر لوله (استوانه) سُرنا تغيير پيدا مي كند. به اين ترتيب كه هرچه قطر استوانه بيشتر باشد، صداي آن نيز بم تر و محزون تر خواهد بود.

:ساختمان سُرناي تالشي عبارت است از

۱- قَميش كه از دو تراش چوب ني به شكل مثلث يا ذوزنقه ساخته شده و روي هم قرار مي گيرد تا با دميدن در آن ارتعاش ايجاد شود. درانتهاي قَميش، صفحه اي فلزي و مدور به نام لب گير وجود دارد كه لبان نوازنده جهت دميدن در پشت آن قرار مي گيرد.

۲- لوله رابط كه يك طرف آن به قَميش وصل مي شود و طرف ديگر آن در داخل استوانه جاي ميگيرد.

۳- نفير استوانه كه بيشترين طول سُرنا را تشكيل ميدهد و دهانه ي آن به صورت شيپور است. سوراخ ها روي اين استوانه قرار دارند كه يك سوراخ در زير و هفت سوراخ در روي آن ميباشد. جنس سُرنا از چوب است كه گاه قسمت هايي از آن را با فلز تزيين مي كنند.

گستره ي صدايي اين ساز، حدود يك اُكتاو و يك نُت مي باشد؛

 

 

 

 


دسته ها : گیلان
شنبه بیست و هشتم 8 1390

گيلان يكي از استان هاي شمالي ايران است كه 14711 كيلومتر مربع وسعت دارد. رشته كوههاي البرز، همانند ديواري در غرب و جنوب گيلان كشيده شده است؛ به همين سبب، آب و هواي گيلان، معتدل و در اكثر نقاط داراي رطوبت بالايي است. گيلان مرطوبترين ناحيه كشور است و سالانه بيش از 2000 ميليمتر باران دارد. بخش وسيع گيلان جلگه اي و مابقي كوهستاني است. بيش از 40 رودخانه در گيلان جاري است كه مهمترين آنها سفيدرود است. گيلان منطقه اي كشاورزي است كه مهمترين محصولات آن عبارتند از برنج، چاي، زيتون، مركبات، ابريشم، شير، گوشت، مرغ، ماهي، خاويار، مربا و انواع شيريني و كلوچه.

گيلانيان در دوره هاي قبل از اسلام؛ كم و بيش آزاد و مستقل زندگي مي كردند و با تشكيل پادشاهي هاي كوچك بر سرزمين خود فرمان مي راندند. هنگامي كه يزدگرد سوم، آخرين شهريار ساساني در حال فرار از چنگ سپاهيان عرب به دست آسياباني كشته شد، در كناره هاي خزر، گيلان، طبرستان، رويان و گرگان؛ چند خاندان از شاهزادگان محلي و بزرگان ساساني فرمانروايي مي كردند. بعضي از آنها مطيع يا متحد دربار ساساني به شمار مي رفتند و برخي نيز مستقل يا نيمه مستقل بودند. بعد از يزدگرد، اغلب خاندان هاي مزبور طي سالهاي طولاني سپاهياني را كه خلفاي بغداد براي گشودن اين نواحي گسيل مي داشتند در هم شكسته و به دشمنان آنها يعني سادات علوي پناه ميدادند. گيلانيان و ديلميان و طبريان در پناه رشته كوه هاي البرز به مقاومت قهرمانانه اي دست زدند و از ورود تازيان به سرزمين هاي خود جلوگيري كردند. قسمت هاي وسيعي از كرانه هاي خزر، مخصوصا گيلان، در سايه وضع طبيعي و جغرافيايي خود و به نيروي پايداري و استقامت و دلاوري مردان سلحشور و آزاده خويش تا دو قرن و نيم بعد از حمله اعراب در برابر سيل خروشان لشكر اسلام مقاومت كردند و تن به تسليم ندادند. رشته كوه هاي بلند و صعب العبور البرز از يك سو و آب هاي متلاطم درياي خزر از سوي ديگر اين خطه را به صورت دژ جنگي مستحكمي در آورده بود كه ساكنان آن را در مقاومت هاي دليرانه عليه اعراب ياري مي كرد. با تمام توانايي و قدرتي كه كشورگشايان عرب در آن زمان داشتند ساكنان كرانه هاي خزر، سر به اطاعت آنان فرود نياورده استقلال و آزادي خود را حفظ كردند.

تا اواسط قرن سوم هجري يعني دويست و پنجاه سال پس از ظهور اسلام، مردم گيلان با آئين جديد آشنايي نداشتند زيرا از زمان حمله اعراب به ايران جنگ و ستيز ميان آنان و اعراب جريان داشت. ابن حوقل جغرافي دان معروف قرن چهارم هجري در اثر ارزنده خود به نام "صوره الارض" به دفعات گيلان را، در قرون اوليه هجري مورد تاييد قرار داده است. او در معرفي كوه هاي ديلم مي نويسد: "اما سبب اين كه جبال ديلم به همين نام خوانده شده است اين است كه استقلال دارد و پادشاهاني در آنجا حكومت مي كنند".

گيلان يكي از زيباترين مناطق ايران است كه هرساله پذيراي تعداد بيشماري از ايرانگردان داخلي و خارجي است. جنگل هاي زيبا و ييلاق هاي مصفاي كوهستان هاي غرب و شرق گيلان، سواحل زيباي درياي خزر و تالاب بين المللي انزلي كه از ويژگي هاي منحصر به فرد گيلان است و دهها مركز تاريخي، مذهبي و تفريحي، شاهد انبوهي از جمعيت بازديدكننده در تمام فصول سالند.

شايد دور از واقعيت نباشد اگر بگوييم كه مهمترين جاذبه استان هاي شمالي و البته به طبع آن گيلان عزيز؛ درياچه خزر باشد. دريايي كه به واسطه نجيب بودن و دوري جستن از ساير آب هاي آزاد دنيا دچار كم لطفي شده و لقب درياچه را به خود اختصاص داده. دريايي بسيار زيبا كه انسان را در همان ديدار اول شيفته خود مي كند و ساعت ها مي توان به حرف هايش گوش داد و با آن سخن گفت. دريايي كه هر وقت بخواهي به افق آن نظر بيفكني؛ تنها چيزي كه مي بيني مرواريد اشك هاي چشمانت است كه از داشتن همچون نعمتي بي اختيار بر بي كراني آن بوسه مي زند.

منابع:
anobanini
malavan (dot) net
fa (dot) wikipedia (dot) org
guilan.blogfa.com
جغرافياي استان گيلان، وزارت آموزش و پرورش

دسته ها : گیلان
شنبه بیست و هشتم 8 1390
X