معرفی وبلاگ
سلام من سعی دارم مردم ایران را با مناطق مختلفی که در ایران وجود دارد آشنا کنم و در این راه به یاری شما مردم عزیز نیازمند میباشم. اگر مطالبی درباره ی منطقه،روستا یا شهر خود می خواهید در بخش نظرات بنویسید تا طی کمتر از دو هفته در وبلاگ قرار گیرد.
صفحه ها
دسته
دوستانم در تبيان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 353132
تعداد نوشته ها : 132
تعداد نظرات : 44
بازدید وبلاگ :

Rss
طراح قالب
محمد علي گل کار

يكي از عالمان  و حكيمان متشرع عصر صفوي، ميرزا حسن لاهيجي گيلاني قمي فرزند ملا عبدالرزاق لاهيجي است. اين مقاله به انديشه و آثار و شرح حال آن حكيم، اختصاص دارد و در چند بخش، تقديم مي‏گردد.

پدر

او خلف صالح حكيم عارف، متكلم محقق، مولي عبدالرزاق بن علي بن حسين لاهيجي مشهور به فياض است. عبدالرزاق يكي از فلاسفه بزرگ شيعه و از متكلمين سرشناس اماميه مي‏باشد. زادگاه وي در لاهيجان از شهرهاي گيلان بوده و اقامت و وفاتش در قم صورت گرفته است.

فياض از شاگردان مبرّز حكيم مشهور صدر المتألهين ملا صدراي شيرازي و داماد آن جناب بوده است. او حكيمي متشرع و در فقه و اصول و فلسفه و كلام و عرفان، صاحب نظر بوده است. گوياترين شاهد اين مدعا، اشاراتي است كه خود آن بزرگوار در ديوان اشعارش به مناسبتي پيرامون تحصيلات خود مي‏نمايد؛ بدين عبارت:

 بسي دانش آموختم زاوستاد

بسي نكته‏ها را گرفتم به ياد

بسي بوده‏ام با كتاب و دعا

بسي زهدور بودم و پارسا

بسي در بغل جزوه دان داشتم

اگر رنديي بد نهان داشتم

گهي در فروغ و گهي در اصول

شدم پنجه فرساي هر بُلفضول

چه شبها كه در حجره خوابم نبود

كه جا داشت نانم كه آبم نبود

زفقه و حديث و اصول و كلام

زتفسير و آداب و حكمت تمام

پي جمله يك عمر بشتافتم

زهر يك نصيب گران يافتم

گهي نيز در شعر پرداختم

زسحر بيان معجزي ساختم

تأليفات آن دانشمند گرانمايه پر از تحقيقات و ژرف نگريهاي فلسفي و كلامي است كه اهم آنها عبارتند از:

 شرح تجريد الاعتقاد خواجه نصير الدين طوسي، فياض دو شرح بر اين كتاب نگاشته، يكي مبسوط به نام «شوارق الالهام» و ديگري مختصر به نام «مشارق الالهام»، شرح اول در دو جلد به چاپ رسيده ولي نسخه‏اي از شرح دوم تاكنون شناسايي نشده است.

 گوهر مرا، به فارسي، كه در آن يك دوره مسائل كلامي را بر مبناي مذهب شيعه اثني عشريه، به صورت شيوا و روان و مختصر بيان كرده است. اين كتاب بارها به طبع رسيده و نسخ خطي آن فراوان است.

 سرمايه ايمان، به فارسي، يك دوره كلام است ولي كوتاهتر از رساله سابق، اين كتاب نيز به چاپ رسيده است.

 حاشيه بر حاشيه خفري بر شرح تجريد الاعتقاد فاضل قوشچي.

 ديوان اشعار، او در اشعارش، «فياض» تخلص مي‏كرد و داراي طبعي رسا و موزون بود و قصايد و غزلياتي به مناسبتهاي مختلف سروده، ديوانش مكرر به طبع رسيده است.

فياض لاهيجي عاقبت در سال 1072قمري در شهر قم دار فاني را وداع كرده و در جوار بارگاه ملكوتي حضرت معصومه(س)مدفون گرديد. او داماد بزرگ ملاصدرا بوده و سه فرزند داشته، بدين اسامي: ميرزا حسن (كه شرح حالش موضوع اين داستان است.)، ملا محمد باقر كه در سال 1083در هند بوده و اطلاع ديگري از وي در دست نيست، ميرزا ابراهيم كه مؤلف كتاب القواعد الحكميه و الكلاميه است.

در بيست و سوم و بيست و چهارم تير ماه سال 1372ش، كنگره‏اي در بزرگداشت اين حكيم عالي مقام در زادگاه وي در لاهيجان برگزار شد.

مادر

همان گونه كه ذكر گرديد، مادر ميرزا حسن، دختر ملاصدراي شيرازي است. اين زن فاضل و دانشمند، نامش «بدريه» بوده كه در 18ماه رمضان 1019چشم به جهان گشوده است.

وي ملقب به «ام كلثوم» بوده و از زنان عالم و فاضل عصر خود به شمار مي‏رفت. تحصيلاتش را نزد پدرش انجام داده و در حدود سال 1034به ازدواج فياض لاهيجي درآمد ونزد وي به تكميل تحصيلات پرداخت و در اغلب علوم استاد شد.

مي‏گويند كه وي با علما جلسات علمي برگزار و بافصاحت و بلاغت با آنها بحث مي‏كرد. وفات وي در سال 1090ق. صورت گرفته است. او خواهر «صدريه» و «زبيده» است.

ميرزا حسن لاهيجي در نزد چنان پدري و چنين مادري پرورش يافت و مراتب رشد و كمال را پيمود.

تاريخ و محل تولد

تاريخ دقيق تولد وي در دست نيست. شيخ آقا بزرگ تهراني احتمال داده كه تولد وي در سال 1045صورت گرفته است. اما درباره محل تولد وي، چون پدرش عبدالرزاق ساكن قم بود و در همين شهر با دختر ملاصدرا ازدواج كرده، به گمان قريب به يقين، تولد ميرزا حسن در شهر قم اتفاق افتاده است. چنان كه صاحب رياض العلماء به اين مطلب اشاره كرده و تأكيد دارد.

تحصيلات و استادان

ميرزا حسن، تحصيلات خود را نزد پدر آغاز و چندين سال از محضر وي استفاده كرد اما از ساير اساتيد وي در كتابهاي تذكره و شرح، چيزي ذكر نشده و از آثار وي نيز مطلبي در اين زمينه به دست نمي‏آيد.

اما اينكه قزويني در «تتميم امل الآمل» عنوان نموده كه ميرزا حسن هنگام فوت پدرش در سال 1072ق. عاري از فضل و كمال بوده، و بعد از آن توسط شاگردان پدرش تربيت شدم.طلبي است كه چندان علمي و تحقيقي به نظر نمي‏رسد. زيرا چند اثر علمي و تحقيقي از ميرزا حسن در دست است كه قبل از فوت پدرش (سال 1072) تأليف نموده است. مانند مجمع البحرين و حاشيه وافي فيض كاشاني و ديگر آثار، كه در بخش آثار بدانها اشاره خواهد شد.

البته اين را نيز نبايد ناديده گرفت كه ميرزا حسن لابد مدتهايي را بعد از پدر نزد شاگردان وي تلمّذ نموده و به ظن قوي نزد حكيم قاضي سعيد قمي و همچنين شوهر خاله خود، فيض كاشاني تحصيل نموده است.

قزويني همچنين ذكر مي‏كند كه او مدتي براي تحصيل به عتبات عاليات (نجف اشرف و كربلا و سامرا) سفر نموده است. و در فقه و اصول در آن سرزمين نزد استادان عصر، شاگردي كرده است، اما تاريخ اين سفر و استادان وي در اين ديار معلوم نيست.

شاگردان

ميرزا حسن لاهيجي پس از آنكه مدتي را در عتبات عاليات بسر برد و در نزد اساتيد بزرگ حوزه‏هاي علميه نجف و كربلا استفاده شايان نمود و به مراحل والايي از علم و حكمت دست يافت، آنگاه به شهر مقدس قم بازگشت و به مطالعه، تحقيق، تأليف و تصنيف كتب ارزشمند پرداخت و نيز با تكيه بر كرسي تدريس همانند پدر، در مدرسه معصوميه قم، شاگردان فاضلي را تربيت نمود. در اينجا تنها به ذكر چند تن از اين شاگردان كه در كتب تراجم نامي از آنها برده شد، بسنده مي‏گردد:

- 1مير عبدالرحمن فرزند سيد كمال الدين.

نصر آبادي در كتاب خود وي را از شاگردان ميرزا حسن لاهيجي به شمار آورده و نوشته است كه وي از سادات نجيب قم است. و هم اكنون نيز در نزد ميرزا حسن مشغول تحصيل علم است.

- 2مرتضي فرزند روح الامين حسيني.

به احتمال قوي او از شاگردان ميرزا حسن لاهيجي است؛ چنان كه بر دو كتاب استادش به نامهاي: مصابيح الهدي و مفاتيح المني حاشيه زده است و اين حواشي در سال 1115نگاشته شده است.

- 3محمد فرزند صفي الدين سيد محمد حسيني.

وي رساله «مجمع البحرين في تطبيق العالمين» ميرزا حسن لاهيجي را نسخه برداري كرده و در آخر محرم 1104آن را به اتمام رسانده است و در نهايت از ميرزا حسن لاهيجي به عنوان استاد خويش نام برده و از وي تجليل نموده است.

- 4ميرزا محمد تقي شريف رضوي قمي.

اين شخصيت، نوه پسري ملاصدرا، صاحب اسفار اربعه و پسر دائي ميرزا حسن لاهيجي است كه در شهر قم نزد پسر عمه خويش، علم حكمت و حديث آموخته است و از ميرزا حسن، اجازه نقل روايت نيز دارد.

آثار علمي

ميرزا حسن مانند پدر خود در كلام، فلسفه، حديث و فقه و عرفان صاحب نظر بوده و در هر كدام از اين علوم آثار گرانقدري از خود به يادگار گذاشته است. فهرست آثار لاهيجي به ترتيب موضوعي چنين است:

الف: كلام يا اصول دين. لاهيجي در اين موضوع چند اثر قابل توجه دارد كه عبارتند از:

- 1شمع يقين يا آينه دين: شامل اصول پنجگانه اعتقادي به صورت مفصل در پنج باب، كه باب امامت شرح و بسط بيشتري نسبت به ساير بابها دارد. اين اثر در سال 1303ش. در تهران به چاپ رسيده و نسخ خطي آن فراوان است. اين اثر مهمترين اثر كلامي و اعتقادي لاهيجي به شمار مي‏رود.

- 2اصول دين يا اصول خمسه: اين كتاب در حقيقت تلخيصي از شمع يقين مؤلف است و لاهيجي در آن، اصور پنج گانه اعتقادي را توضيح داده است.

- 3سرّ مخزون يا اثبات الرجعة: بحث مفصلي است پيرامون موضوع «رجعت» بر مبناي عقيده شيعه و با استناد به آيات و روايات آن را اثبات كرده است.

- 4دُرّ مكنون يا جواب الاعتراض: لاهيجي در اين اثر، اعتراض اهل سنت را بر شيعيان، مبني بر اينكه: چرا حضرت علي(ع)به جهت نداشتن انصار قيام نكرد لكن امام حسين(ع)با اينكه يار نداشت، قيام نمود؟ پاسخ داده است.

- 5حاشيه بر شوارق الالهام پدرش: اين حواشي در هامش شوارق الالهام به چاپ رسيده است.

ب: فقه: لاهيجي در اين موضوع چند اثر نگاشته است. بدين اسامي:

- 6رسالة الزكية الزكاتية: در بيان احكام زكات و مسايل آن.

- 7هدية المسافر: در بيان احكام شخص مسافر از قبيل حكم سفر، نماز و روزه به صورت فتوايي و از اينجا معلوم مي‏شود كه او قوه اجتهاد و استنباط احكام فقهي را داشته است.

- 8رسالة في الغيبة: در موضوع غيبت و احكام و مسايل آن.

- 9تزكية الصحبة يا تأليف المحبة: ترجمه ايست از كتاب «كشف الريبة في احكام الغيبة» شهيد ثاني با افزودگيهايي از خود لاهيجي.

ج: دعا. لاهيجي سه اثر در دعا از خود بر جاي گذارده است. با يان عنوان:

- 10جمال الصالحين: در دعا و زيارت نظير زادالمعاد ملامحمد باقر مجلسي، شامل ديباچه‏اي و دوازده باب و هر باب در چند فصل، تماماً در صد و سي و دو فصل، لاهيجي اين اثر را در سال 1073ق. تأليف نموده و در ماده تاريخ تأليف آن، اين مصرع را سروده است:

 جمال الصالحين مجموعه شد آداب ايمان را

اين اثر به طبع رسيده و نسخ خطي آن فراوان است.

- 11شرح صحيفه سجاديه، شرح مفصلي است بر صحيفه سجاديه در سه جلد بزرگ،(13) كه جلد سوم آن در كتابخانه آستان قدس رضوي موجود است.

- 12تحفة المسافر: گزيده ايست از جمال الصالحين كه در آن دعاهايي كه به سفر و مسافرت مربوط است، درج نموده است.

د: فلسفه. لاهيجي چند اثر مهم در فلسفه از خود بر جاي نهاده، كه نمايانگر انديشه‏هاي فلسفي وي است.

- 13زواهر الحكم: در بيان مسائل فلسفه به صورت استدلالي در يك مقدمه در سه مقصد و سه باب هر كدام در چند مطلب، اين رساله در ضمن منتخباتي از آثار حكماي ايران جلد سوم به چاپ رسيده است.

- 14روايع الكلم و بدايع الحكم: در سه باب هر كدام در چند مقصد و هر مقصد در چند مشكوة. شاگرد لاهيجي، سيد مرتضي بن امير روح الامين حسيني مختاري، تعليقاتي بر اين اثر نگاشته است.

- 15مصابيح الهدي و مفاتيح المني: مسائل فلسفه را در يك مقدمه و سه باب با عناوين «مصباح - مصباح» به صورت استدلالي بيان نموده است.

- 16مصباح الدرايه: ميرزا حسن در كتاب مصابيح الهدي به اين كتاب حواله داده، لكن تاكنون نسخه‏اي از آن شناسايي نشده است.

- 17مجمع البحرين: رساله كوتاهي است در بيان مسائل فلسفه به طرز بديع و با عناوين ظريف. تأليف آن در سال 1070به پايان رسيده است.

- 18الشجرة المنهية: رساله كوتاهي است در اثبات واجب الوجود، سبك اين رساله شبيه مجمع البحرين و عناوين آن «حبة، فاكهة» است.

- 19ابطال التناسخ بثلاثة براهين: رساله مختصري است كه مؤلف در آن با سه برهان، تناسخ را رد نموده است. شيخ آقا بزرگ گفته كه نسخه‏اي از اين رساله در ضمن كتابهاي شيخ جعفر سلطان العلماء موجود است.

- 20حقيقة النفس يا رساله در تجرد نفس ناطقه: در ردّ گفتار كساني كه تجرد نفس انسان را نفي مي‏كنند و ردّ ادله آنها و اثبات تجرد نفس.

ه: آشتي ميان فلسفه و كلام. ميرزا حسن در رفع اختلاف بين فلاسفه و متكلمين و ايجاد وحدت بين آنها، دو رساله در اين موضوع نگاشته است كه يكي به فارسي و ديگر به عربي با اين عناوين:

- 21آينه حكمت: به فارسي، در سه باب هر يك در چند فصل، عنوان بابها چنين است:

اول: تعريف و حقيقت حكمت و بيان فضيلت آن، در سه فصل.

دوم: در ذكر مسائلي كه بر سر آنها نزاع كنند، در ده فصل.

سوم: در ذكر بعضي اخبار و ذكر اقوال و احوال جمعي از علماء كه صريح يا مشعر است به فضل و مدح حكمت و حكما، در دو فصل.

- 22الفة الفرقة: به عربي در دوازده فصل كه به منزله ترجمه عربي آينه حكمت است.

ز: حديث.

- 23حاشية الوافي: ميرزا حسن، كتاب وافي فيض كاشاني را استنساخ نموده و حاشيه هايي بر آن نگاشته است، نسخه آن كه از كتاب الصوم تا كفاره يمين بوده در كتابخانه حسينيه شوشتريهاي نجف، موجود است.

- 24فهرس ابواب قطعة من الوافي: فهرستي است كه لاهيجي بر ابواب كتاب وافي فيض كاشاني نگاشته است.

آثار منسوب

علاوه بر اين آثار. رساله‏هاي ديگري در فهارس به نام ميرزا حسن لاهيجي معرفي شده كه كتاب مستقلي نيستند بلكه اغلب يا نام ديگري از همين رساله‏ها هستند يا قطعه‏اي از آنها مي‏باشند. اين رساله‏ها عبارتند از:

- 25تقيه: حزين لاهيجي در سوانح خود در ضمن تأليفات ميرزا حسن آن را نام برده ولي ما نسخه‏اي از آن را سراغ نداريم و گويا منظور وي همان كتاب «درّ مكنون» بوده كه در وجه تقيه حضرت علي(ع)نگاشته است.

- 26الخوف و الرجاء: به همان رساله اصول دين است كه در فهرست دانشگاه با اين نام معرفي شده است.

- 27ربط الحكمة بالتصوف: شيخ آقا بزرگ در الذريعه 242/10ذكر نموده، ولي به اعتقاد نگارنده نام ديگري از الفة الفرقة مؤلف است.

- 28سؤالات يورد لبطلان الحكمة و جوابات شافية اوردها اهل الحكمة: به فارسي، در فهرست دانشگاه(23) از آن ياد شده، ولي به نظر مي‏رسد كه بخشي از كتاب آينه حكمت باشد.

- 29قدم و حدوث عالم: در فهرست دانشكده الهيات(24) از آن ياد شده و شيخ آقا بزرگ نيز به نقل از آن در الذريعه(25)، آن را كتاب مستقلي براي ميرزا حسن معرفي كرده است، ولي اين بخش موجود در آن كتابخانه، فصل پنجم كتاب آينه حكمت است.

از نگاه بزرگان

شخصيتهاي برجسته تاريخ كه در كتابهاي خود به شرح حال ميرزا حسن لاهيجي پرداخته‏اند، از وي تجليل و تكريم كرده‏اند. در اين بخش براي اين كه جايگاه والاي اين عالم توانا در ميان علماي شيعه براي خوانندگان بيش از پيش روشن گردد، به ترجمه و تلخيص عبارتهاي چند تن از اين شخصيتها مرور مي‏شود:

محمد علي حزين فرزند ابوطالب ( 1180 - 1103ق) معروف به «حزين لاهيجي» كه از همشهريان ميرزا حسن لاهيجي و از شخصيتهاي مشهور شعر و ادب به شمار مي‏آيد، چنان كه در كودكي همراه پدر به شهر قم آمده و از نزديك با ميرزا حسن لاهيجي ديدار كرده است. او در سفرنامه خود به اين خاطر اشاره داشته و از ميرزا حسن چنين توصيف مي‏كند:

«.. يكي از افاضل و اعلامي كه در اين سفر با وي ديدار شد، فاضل محقق ميرزا حسن فرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهيجي بود و اين سعادت در حالي نصيب ما شد كه وي دوران سالخوردگي و اواخر عمر خويش را در شهر دارالمؤمنين قم پشت سر مي‏گذاشت. او در علم و تقوا يكي از آيات بود. تأليفاتي دارد مانند: «شمع يقين» در عقايد، «جمال الصالحين» در اعمال و «رسالهئ تقيه» و...»

مولي عبداللّه افندي كه از دانشمندان معاصر ميرزا حسن لاهيجي است، در كتاب ارزشمند خود از وي چنين ياد مي‏كند:

«مولي حسن فرزند عبدالرزاق فرزند علي فرزند حسين كه اصلش لاهيجي است ولي در شهر قم تولد يافته و در اين شهر ساكن شده است، يكي از شخصيتهاي فاضل، عالم، حكيم، وصوفي دوران معاصر مي‏باشد. من در شهر قم از محضر پدرش تلمذ نموده‏ام.»

سپس عبداللّه افندي به شمارش تأليفات وي پرداخته و تاريخ رحلت ميرزا حسن را بيان مي‏دارد.

عبدالخالق دماوندي فرزند محمود كه رساله موسوم به «آينه حكمت» ميرزا حسن لاهيجي را در سال 1070ق تحرير نموده است، در پايان علاوه بر توصيف كتاب كه آن را آيينه تمام نماي جهان هستي و حقيقت آن قلمداد نموده است، در توصيف مؤلف نيز چنين مي‏نويسد:

«... اين رساله به اشاره يك شخصيتي تأليف يافته است كه... قطب فلك سعادت، احاطه كننده اكوان فضايل... و سير كننده در فضاي لاهوتي است. او پناهگاه اهل دقت وتأمل، تكيه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولين و آخرين در ميان حكماي اشراق مي‏باشد...»

اين عبارت با توجه به تاريخ نگارش آن كه در ايام كمتر از سي سالگي ميرزا حسن لاهيجي نوشته شده است، به خوبي از ميزان فضل و شهرت علمي وي حكايت مي‏كند.

شيخ عبد النبي قزويني از علماي برجسته قرن دوازدهم هجري در يكي از آثار خود از اين شخصيت به طور مفصل ياد مي‏كند كه چكيده آن چنين است:

«... ميرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهيجي يكي از عالمان كم نظير زمانها و نادر دهرهاست. شخصيت فاضلي كه از قدرت قلمش در ارائه مطالب محكم، همه به تعجب افتاده و تسليم او شده‏اند. او در اعماق اقيانوسهاي علم و حكمت فرو رفته و از آنجا اشياء نافع به ارمغان آورده است... وقتي براي تعليم معارف جلوس مي‏كند، به خاطر طرح مسائل دقيق همه را نسبت به خود نرم و خاشع مي‏سازد... كلام دقيق و ظريف وي را نمي‏فهمد مگر كسي كه خداوند او را از جهالت و گمراهي نجات داده باشد. او فروع احكام و حكمت را از اعماق اصول اسلامي در مي‏آورد، همانند شيري كه از پستانها دوشيده مي‏شود... اعتقاد من اين است كه وي از پدرش نيز افضل بود...»

ميرزا محمد حسن زنوري خوئي در اثر ارزشمند خود، از اين شخصيت بزرگ نام برده و ميرزا حسن لاهيجي را با عناويني مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حكيم و متبحر مي‏ستايد.

ميرزا محمد علي مدرس تبريزي در كتاب خود، در ذيل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهيجي چنين مي‏نويسد:

«... فياض پسري داشت ميرزا حسن نام، فاضلي بوده صالح كه در سال يكهزار و يكصد و بيست و يكم هجرت در قم وفات و قبرش در سمت شرقي قبرستان بزرگ قم نزديك به شيخان مي‏باشد و اين نگارنده در ماه رجب هزار و سيصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طيّبه به سر قبر شريفش رفتم و اخيراً در موقع تسطيع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است...»

مروري بر فضاي حاكم

دوران زندگي ميراز حسن لاهيجي ( 1121 - 1045ق) با حكومت سه تن از پادشاهان صفوي به نامهاي: شاه عباس دوم (1077 - 1052) سليمان اول (1105 - 1077) و شاه سلطان حسين (1135 - 1105) مصادف شد. در اين ايام، كشور ايران آبستن رخدادهاي زيادي بود ولي آنچه كه در شرح حال ميرزا حسن لاهيجي اهميت دارد، وجود روحانيوني است كه تحت عنوان «شيخ الاسلام» در حكومت صفوي حضور نافذ و چشمگير داشتند و اينها در حقيقت نقش به سزايي را در اجراي احكام و امور مذهبي در سطح كشور ايفا مي‏كردند و به خاطر همين نفوذ و مقام علمي در ميان رجال سياسي و توده مردم، حكومت نيز در بسياري از موارد مجبور مي‏شد از تصميمات آنان پيروي كرده و به توصيه‏هاي آنان توجه نمايد.

يكي از پرنفوذترين و مشهورترين آنها، مرحوم مولي محمد طاهر شيرازي قمي است. او چون مسلك ضد فلسفه و ضد عرفان داشت با علماي بزرگ و فيلسوفان عصر خود همچون: ملا محمد تقي مجلسي، ملا عبدالرزاق لاهيجي و ملا محسن فيض كاشاني به شدت درگير بود و رساله هايي را در نفي افكار و انديشه‏هاي عرفاني و فلسفي آنان نوشت.(32) اما با توجه به موقعيت والايي كه اين سه شخصيت بزرگ نيز در ميان مردم داشتند، مخالفت وي نتوانست چندان مؤثر واقع شود. پس از رحلت ملا محمد تقي مجلسي در سال 1070و عبدالرزاق در سال 1072عرصه بر فرزندان و در واقع پيروان فكري آن دو، حسابي تنگ گرديد چنان كه علامه محمد باقر مجلسي مجبور شد در ظاهر با ملا محمد طاهر قمي كنار بيايد و ارتباط پدرش را با عرفان و فلسفه تكذيب نمايد. در اين ميان كه ميرزا حسن لاهيجي نيز جانشين افكار و انديشه‏هاي پدرش ملا عبدالرزاق به شمار مي‏رفت، به خاطر مخالفتهاي مستمر مخالفان حكمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه‏اي انزوا برگزيد.

او در زمان حيات پدر و با تكيه بر موقعيت اجتماعي وي چند رساله پيرامون فلسفه به رشته تأليف درآورد و كتابهايي مانند: مصباح الدرايه، مصابيح الهدي و روايع الكلم و زواهر الحكم را در همين باب نوشت و در دو كتاب ديگرش به نامهاي: آينه حكمت و الفة الفرقة هر چه در توان داشت تلاش كرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان به اشكالات مخالفين فلسفه و عرفان پاسخ گويد، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شديد اين گروه، فرصت از دست وي خارج گشت و شرايط كاملاً دگرگون شد. از اين تاريخ ميرزا حسن لاهيجي از اهتمام به مسائل فلسفي دست برداشت و به سوي مسائل كلامي، اخلاقي، ادعيه و تأليف فقه روي آورد.

از برخي كتب تايخي استفاده مي‏شود كه گويا مخالفين وي، حكمم تكفير و اخراج او را از شهر قم صادر كردند و او نيز براي حفظ جان و دفاع از خويش با خود سلاح حمل مي‏كرد؛ چنان كه به همين مناسبت اشاره كرده‏اند كه وي در كار تيراندازي و نشانه‏گيري هدف با تفنگ هم كمال شهرت و مهارت را داشت.(33) از بخشي نوشته‏هاي خود ميرزا حسن لاهيجي نيز چنين بر مي‏آيد كه وي در اين دوران در تنگناي شديد قرار داشته و تهمت و افتراهاي زيادي در حق وي شايع شده بود. او در آغاز كتاب «الفة الرفقة» چنين مي‏نگارد:

«... عجيب‏تر از همه، با اين كه من انزوا برگزيده‏ام و هيچ نام و نشاني در ميان مردم ندارم و از قدر و منزلت افتاده‏ام، باز يك عده صحبت از من مي‏كنند و يك حرفهايي را به من استناد مي‏دهند كه آن را با گوش خود از من نشنيده‏اند و يك چيزهايي را به من نسبت مي‏دهند كه با چشمانشان نديده‏اند... هر طور كه دلشان مي‏خواهد، مرا مي‏خوانند و افتراهايي را به من مي‏بندند كه هرگز من آن را به زبان نياوردم... پس اي خدايي كه پاك و منزه هستي! من در اين مصيبت به تو پناه مي‏برم و در اين امر به تو توكل مي‏كنم و تو را شاهد مي‏گيرم كه تو در شهادت كفايت مي‏كني و...»

ميراز حسن لاهيجي در فصل دوم از باب سوم از كتاب «آينه حكمت» خود به دفاع از حيثيت و حقانيت علماي فيلسوف و عارف، قد علم كرده و چنين مي‏نويسد:

«... هر كس را اندك معرفت به احوال علما باشد، داند كه علماي اسلام هميشه در علم حكمت مختلف بوده‏اند و در هر زماني جمعي كثير از علماي معروف كه شك و قدح در دانش و ايمام ايشان نيست و تشيع ايشان كمتر از شك در روشني آفتاب و ماه نيست، اهل حكمت و معروف به آن بوده‏اند، چون: خواجه نصيرالدين طوسي، علامه حلي، امير محمد باقر داماد و غير ايشان از علما - قدّس اللّه ارواحهم - كه تفصيل اسامي ايشان مؤدي به اطناب مي‏شود. اين جماعت و جماعت ديگر از متقدمين و متأخرين و معاصرين و متقاربين زمان ما كه همه معروف و مشهورند به فضل و ايمان و مدارست حكمت و رعايت آن، و از جمله علماي عظيم الشأن، سيد علي بن طاووس(ره) در كتاب فرج المهموم كه در تحقيق علم نجوم نوشته، گفته كه: «ابرخس و بطلميوس و اكثر حكما انبيا بوده‏اند، اما چون نامهاي ايشان به زبان يوناني بوده، بر مردم مشتبه گشته و ايشان را نشناخته‏اند. و شيخ بهاء الملة و الدين در كتاب «حدائق الصالحين» بعد از نقل اين كلام، گفته كه «كلام سيّد استبعادي ندارد چه هر كس تأمل و تعمق در اين علم شريف كند، توانست كه اصول مطالب آن، مستفاد از انبياء(ع) است و حكم جزم به اين معني كند به حيثيتي كه هيچ شك و ريب در آن نداشته باشد.

مبارزه با ظلم و ظالم

آزاد منشي و سلحشوري همواره سيره اختصاصي فقها و علماي بزرگ جهان تشيع در طول تاريخ بوده است. ميرزا حسن لاهيجي نيز از جمله آن دانشمنداني است كه از اين ويژگي افتخارآميز بي بهره نمانده است. او در مقابل عملكردهاي خلاف و ظلم دست اندركاران حكومت صفوي هرگز سكوت روا نمي‏داشت و بلكه در فرصتهاي مناسب به اقشا و اصلاح آنان مي‏پرداخت. او در ضمن كتاب فقهي خود موسوم به «هدية المسافر» وقتي احكام مسافر را ذكر مي‏كند، به گونه ظريف در لابلاي بيان احكام به ظلم‏هاي جاري در جامعه آن دوران، اشاره كرده و چنين مي‏نويسد«و ايضاً بايد دانست كه هر سفري كه مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ايشان (در مقابل) اعانت و مدد ايشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد كه اين معني متضمن گشتنها و نشستهاي حرام باشد و گاه باشد كه اين جماعت گمان كنند كه حفظ اهل اسلام و سرحدها و دفع دشمنان از ايشان مي‏كنند و از اين جهت سفرشان حق است و جواب اين شبهه اين است كه هر گاه دشمني حركت كند يا بيم ضرري از ايشان باشد، نهايتش اين است كه به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضروري باشد از جماعت مسلمين به قدر نسبت احوال ايشان توان گرفت.

اما اين همه اموال زياد كه صرف زينتها و تجملات و تنعمات بلكه صرف فسق و معاصي مي‏شود و به ضرب چوب و به انواع سياسات اكثر از فقرا و عجزة و بيوه زنان و يتيمان و امثال ايشان مي‏گيرند، معلوم است كه هيچكدام حق نيست و نسبت و دخلي در حفظ اسلام و مسلمين ندارد بلكه اكثر اينها بلكه همه اينها سبب خرابي بلاد و آبادانيها مي‏شود و به اين سبب بسيار مسلمين مضطر به جلاء وطن و گدايي مي‏شوند.

و همچنين نويسندگان كه اعانت اين كارها و ضبط دخل و خرج اين مالها مي‏كنند و همچنين وزراء و كلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ايشان همه از اين قبيل اند و همچنين ارباب مناصب شرعي و وقفي همه مثل ايشانند اگر چه گمان كنند كه تحصيل معيشت مي‏كنند چنانچه دانسته شد.

شعر و ادب لاهيجي

ميرزا حسن لاهيجي همانند اكثر دانشمندان عصر صفوي، توجه ويژه‏اي به زبان فارسي و فارسي نويسي داشت؛ چنان كه اغلب آثار مكتوب اين عالم پرتلاش كه به اين زبان تأليف يافته است، نشانگر اين واقعيت مي‏باشد. نوشته‏هاي فارسي اين شخصيت علمي بسيار روان و شيوا به رشته تحرير درآمده است. او در آثار فارسي خود سعي بيشتر داشت تا نوشته هايش براي همه مردم قابل فهم باشد، به همين سبب از معلق نويسي و آوردن اصلاحات و واژه‏هاي سنگين علمي و نامأنوس كه شيوه منشيان آن دوران بود، پرهيز داشت. اين موضوع مهم كه تا به حال كمتر هم مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وي را از ساير انديشمندان اين عصر متمايز مي‏سازد و نثر اين شخصيت بزرگ را در جايگاه والايي قرار مي‏دهد.

ميرزا حسن همه آن موضوعاتي را كه با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: فقه، اخلاق، عقايد، دعا و... به زبان فارسي نگاشته است و اين نشانه آن است كه اين شخصيت واقع نگر به هدايت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشكلات اعتقادي و فقهي و... آنان توجه عميقي از خويش مبذول مي‏داشت. البته تأليفات عربي اين عالم بزرگ كه براي خواص و در رشته‏هاي خاص به طور تخصصي نوشته شده، در عين سنگيني و استحكام مطالب و محتواي آن، از يك نوع رواني و ساده نويسي شيوايي برخوردار است.

در مواردي از كتب و نسخ خطي، اشعاري با نام «حسن گيلاني» آمده است كه به احتمالي منظور همين دانشمند باشد. در اينجا به اين اشعار مرور مي‏كنيم:

- 1يكي از اين موارد، رباعي است كه در نسخه خطي شماره 12188مجلس شوراي اسلامي، درج شده است و به نام «حسن جيلاني» منسوب است:

 ممكن بود كه هستي واجب فنا شود

وين ممتنع كه مهر تو از دل رها شود

در تنگناي عكس نقيض خيال تو

ترسم كه صورتم زهيولي جدا شود.

- 2در تذكره نصرآبادي، مؤلف كتاب، ضمن شرح حال «حسن گيلاني» اين اشعار را از وي چنين نقل كرده است:

 نه در طلب سمور و نه اطلس باش

در ديده اعتبار خار و خس باش

خواهي كه سري برون كني از منزل

چون جاده، تو پامال كس و ناكس باش

از كثرت داغ توام، افلاكم

وز زور لگد كوب حوادث، خاكم

باران نشاط اگر ببارد، سنگم

ور آتش غم شعله كشد، خاشاكم

اثر شناس بزرگ قرن، آقا بزرگ تهراني در يك مورد از كتابش اين اشعار را به طور صريح به ميرزا حسن لاهيجي و در مورد ديگر به شخصيتي به نام «ميراز حسن گيلاني ديلماني» نسبت داده است.

وفات

وفات ميرزا حسن بنا به نقل افندي در رياض العلماء در سال 1121ق. در قم صورت گرفته است و اين قول بعد از افندي در كتب تراجم نقل گرديده و اختلافي در اين مورد يا قول ديگري نقل نشده است.

بدين ترتيب او 49سال بعد از پدر خود ملا عبدالرزاق لاهيجي و 31سال بعد از مادرش زندگي نموده است.

اما پيرامون مدت عمر وي چيزي نقل نشده است و طبق احتمالي كه شيخ آقا بزرگ در تولد وي داده (يعني سال 1045) ميرزا حسن در هنگام مرگ قريب 76سال داشته است. و نقل حزين لاهيجي كه در اواخر عمر، وي را در قم ملاقات نموده، عمر زياد وي را تأييد مي‏كند. حزين مي‏نويسد:

«و از افاضل و اعلام كه در آن سفر ملاقات شده، فاضل محقق ميرزا حسن خلف مرحوم عبدالرزاق لاهيجي است. در دارالمؤمنين قم كه موطنش بود، در سن كهولت و اواخر حيات، سعادت خدمت ايشان يافته‏ام.»

مدفن

ميرزا حسن لاهيجي كه تقريباً تمام عمر خود را در شهر قم گذرانيده، وفاتش نيز در اين شهر اتفاق افتاد و در همين شهر مدفون گرديد. قبر وي در قبرستان بزرگ اطراف حرم مطهر حضرت معصومه(س)واقع بوده، كه در خيابان سازيهاي جديد در كنار خيابان ارم در تقاطع اين خيابان با خيابان چهارمردان در ضلع جنوب شرقي واقع گرديده است.

و اخيراً توسط حضرت آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشي نجفي(ره) قبر وي تعمير و سنگ قبري برايش تعبيه نموده‏اند. ولي متأسفانه در نوشته سنگ قبر دقت كافي نشده و اشتباهات فاحشي در آن روي داده است.

نوشته سنگ قبر وي چنين است:

هو الباقي. هذا مضجع العلامة الحكيم المتكلم المحدّث الفقيه الميرزا حسن الكاشفي ابن أسوة الحكماء المولي عبدالرزاق اللاهيجي صاحب الشوارق و أمّه بنت صدر المتألهين. توفّي سنة .1043

همانطور كه ملاحظه مي‏شود دو اشتباه واضح در اين نوشته وجود دارد.

اوّل آنكه: لقب ميرزا حسن در هيچ كتابي كاشفي ذكر نشده است. و فقط در اينجا بدون هيچ دليلي بعد از اسم وي لقب كاشفي ذكر شده است.

دوم اينكه: تاريخ وفات ميرزا حسن سال 1121مي‏باشد كه آن را افندي در رياض العلماء ذكر كرده است و متأسفانه در اينجا با 78سال اختلاف مي‏باشد. سال 1043ذكر شده كه دو سال قبل از تولد وي مي‏باشد.

اميدواريم كه در آينده قبر وي به نحو شايسته بازسازي و سنگ قبر او نيز اصلاح گردد.

 

فهرست آثار وي:

آينه دين

اثبات الرجعة

جواب الاعتراض

حاشيه بر شوارق الالهام

رسالة الزكية الزكاتية

هدية المسافر

رسالة في الغيب

تأليف المحبة

جمال الصالحين

شرح صحيفه سجاديه

تحفة المسافر

زواهر الحكم

روايع الكلم و بدايع الحكم

مصابيح الهدي و مفاتيح المني

مصباح الدرايه

مجمع البحرين

الشجرة المنهية

ابطال التناسخ بثلاثة براهين

رساله در تجرد نفس ناطقه

آينه حكمت

الفة الفرقة

حاشية الوافي

فهرس ابواب قطعة من الوافي

منابع:

.1 شرح حال مفصل فياض لاهيجي در مصادر زير قابل دسترسي است:

روضات الجنات 196/4آتشكده آذر 846/2مجمع الفصاء 27/2ريحانة الادب 363/4تذكره نصرآبادي، 156تذكره رياض العارفين، ص 382برگزيده گوهر مراد، ص 12و 13مقالات كنگره بزرگداشت حكيم ملا عبدالرزاق لاهيجي، مفاخر اسلام .24/7

.2 مشاهير زنان ايراني و پارسي گوي از آغاز تا مشروطه، محمد حسن رجبي، ص .28

.3 رك: رياض العلماء. مولي عبداللّه افندي، ج 3ص .207

.4 تتميم امل الآمل، ص .108

.5 همان.

.6 تذكره نصرآبادي، ص 365و همچنين رك: طبقات اعلام الشيعه، الكواكب المنتشره، آقا بزرگ تهراني، ص 180و الذريعه الي تصانيف الشيعه، آقا بزرگ تهراني، ج 9ص 686رقم .478

.7 طبقات اعلام الشيعه، ص .179

.8 فهرست كتابهاي خطي كتابخانه مجلس سنا، ج 1ص .144

.9 براي آشنايي بيشتر با يان كتاب ارزشمند به مقاله «ميرزا حسن لاهيجي و شمع يقين او» منتشر در مجله وقف ميراث جاويدان، سال دوم (373ش)، شماره پنجم، ص 93 - 88و فهرست نسخه‏هاي خطي فارسي، منزي .967/2فهرست كتابخانه مرعشي 189/27و فهرست كتابخانه تربيت تبريز، ص 93و فهرست كتابهاي ادبي و عرفاني خطي كاخ گلستان، بدري اتاباي، ص 513 - 511و الذريعه 233/14مراجعه شود.

.10 اين سه اثر يعني اثر رديف 2و 3و 4به تصحيح نگارنده، در ضمن وسايل فارسي حسن بن عبدالرزاق لاهيجي، در سال 1375منتشر شده است.

.11 اين اثر نيز در ضمن رسايل فارسي لاهيجي چاپ شده است.

.12 اين اثر نيز در ضمن رسايل فارسي لاهيجي چاپ شده است.

.13 الذريعه الي تصانيف الشيعه، .349/13

14فهرست نسخه‏هاي خطي آستان قدس رضوي. .324/15

.15 الذريعه 153/4و 90/6نسخه‏هاي خطي موجود از روايع الكلم در مقدمه رسائل فارسي لاهيجي ص 29معرفي گرديد. در اينجا بايد متذكر شد كه نسخه ديگري از آن در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران به شماره 883موجود است و در فهرست نسخ خطي آن كتابخانه ج 3ص 298معرفي شده است.

.16 الذريعه .67/1

.17 اين رساله در ضمن رسايل فارسي لاهيجي منتشر شده است.

.18 نسخه‏هاي خطي اين رساله در مقدمه رسايل فارسي لاهيجي ص 25بعد از سطر چهاردهم معرفي شده ولي تيتر آن كه نام رساله بوده، در حروفچيني اشتباهاً حذف شده است.

.19 الذريعه .229/6

.20 همان 399/16رقم .1879

.21 سوانح حزين، منتشره در اول ديوان حزين ص 16نجوم السماء ص 184الذريعه .404/4

.22 فهرست نسخه‏هاي خطي دانشگاه تهران .1511/10

.23 همان 675/16مجموعه شماره 7698برگهاي 81و .82

.24 فهرست نسخ خطي كتابخانه دانشكده الهيات، ص .110

.25 الذريعه، .51/17

.26 تاريخ و سفرنامه حزين، ص 16چاپ شده در مقدمه ديوان حزين لاهيجي، تصحيح: بيژن ترقي، تهران، .1350

.27 رياض العلماء، عبداللّه افندي، ج 3ص .207

.28 فهرست نسخه‏هاي خطي كتابخانه دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران، ش 256ج، ص .193

.29 تتميم امل الآمل، عبدالنبي قزويني، ص .108

.30 رياض الجنة، ميرزا محمد حسن زنوري خوئي، روضه رابعه، نسخه خطي شماره 7772كتابخانه حضرت آيت اللّه مرعشي نجفي؛

.31 ريحانة الادب، ميرزا محمد علي مدرس تبريزي، ج 4ص .363

.32 روضات الجنات، خوانساري، ج 4ص 143و دين و سياست در دوره صفوي، ص .267 - 241

.33 رياض الجنة، نسخه خطي شماره 7772كتابخانه آيت اللّه مرعشي نجفي، روضه رابعه.

.34 با تصرّف و نقل به معنا.

.35 رك: الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج 1ص 184و ج 9ص .242

.36 سوانح حزين، ص .16

 


شنبه پنجم 9 1390
X